در خمار هجر تا کی جان من
از شراب وصل کن درمان من
برگدای مستمند بی نوا
رحمتی فرمای ای سلطان من
در میان آتش سوزان مسوز
جان ودل را بیش از این جانان من
آتش افتد در درون نه فلک
از فغان سینه سوزان من
سیل ریزد همچو ابر نوبهار
در فراقت دیده گریان من
چند ریزد خون ما تیغ فراق
رونما گر میکنی قربان من
نیست خالی یکدم از درد و غمش
در فراق او اسیری جان من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره درد و رنجی است که شاعر از جدایی معشوق خود احساس میکند. او از معشوق میخواهد که با وصال خود دردی که در دل دارد را درمان کند. شاعر به شدت از فقدان معشوق رنج میبرد و احساس میکند که این جدایی همچون آتش در دلش میسوزاند و چشمانش از اشک پر شده است. او از خدای خود طلب رحمت دارد و به وضوح نشان میدهد که در هر لحظه از زندگیاش تحت تأثیر این فراق قرار دارد.
هوش مصنوعی: در انتظار وصال، تا کی باید در غم جدایی بمانم؟ جان من را با شراب وصال درمان کن.
هوش مصنوعی: ای سلطان من، بر صاحب نیاز و بیچارهای که در حال گدایی است رحم و محبت بفرما.
هوش مصنوعی: در دل آتش سوزان، جان و دل را بیشتر از این نسوزان، ای محبوب من.
هوش مصنوعی: آتش در درون من شعلهور است، نه اینکه آسمان از درد و نالهی سینهی سوزان من آگاه شود.
هوش مصنوعی: باران بهاری همچون سیل میبارد و در غم دوری تو، چشمان من پر از اشک است.
هوش مصنوعی: چند بار باید از جدایی به خاطر تو بگریم؟ اگر تو مرا بخواهی، جانم فدای تو میشود.
هوش مصنوعی: زندگی من همیشه پر از درد و غم است، به خاطر دوری از او که برایم عزیز است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.