ای ماه برون آمده از مشرق بطحا
تابان ز رخت شعشعه نور تجلی
خورشید جهانی ز تو روشن همه عالم
انوار الهی ز جبین تو هویدا
از پرتو روی تو مه و مهر منور
وان نورسیه از خم زلفین تو پیدا
ایجاد جهان را چو غرض نور تو بودست
دارند بمهرت همه ذرات تولا
گر شرع تو رهبر نشود سالک ره را
کی در حرم وصل شود محرم مولی
هر دیده که در هر دو جهان حسن تو بیند
در صورت و معنی بود آن دیده بینا
سودا زده چون موی تو شد جان اسیری
زان دم که جمال رخ تو کرد تماشا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به تمجید از زیبایی و نورانی بودن چهرهای خاص میپردازد که به ماه تشبیه شده است. او میگوید که این ماه، منبع نور و روشنی برای تمام جهان است و نور خداوند در چهرهاش نمایان است. همچنین اشاره میکند که وجود این نور به دلیل وجود عشق و محبت است و بدون هدایت و راهنمایی او، کسی نمیتواند به وصال حقیقت برسد. شاعر از اهمیت دیدن زیباییهای او در هر دو دنیای مادی و معنوی سخن میگوید و بیان میکند که هر کسی که به دیدن جمال او نائل شود، دلی روشنگر خواهد داشت. نهایتاً، او به حال اشتیاق و دلبستگی جانها نسبت به زیباییهای او اشاره میکند.
هوش مصنوعی: ای ماهی که از سمت مشرق درخشانی بیرون آمدهای، نور چهرهات مانند تابشهایی است که از تجلی و تابش خداوند سرچشمه میگیرد.
هوش مصنوعی: خورشید جهان به خاطر تو میدرخشد و همهی عالم از نورهای الهی که از چهرهات نمایان است، پر شده است.
هوش مصنوعی: از نور چهره تو، ماه و خورشید روشن میشوند و آن نوری که میدرخشد، از پیچ و تاب موهای تو نمایان است.
هوش مصنوعی: جهان به خاطر حضور نور تو خلق شده و به خاطر محبت تو، تمام ذرات آن وجود دارند.
هوش مصنوعی: اگر قوانین تو راهنما نشوند، سالک (راهرو) چگونه میتواند به حریم وصال (اتحاد) معشوق وارد شود و خود را محرم (اجازهدار) بداند؟
هوش مصنوعی: هر چشمی که زیبایی تو را در این دنیا و آن دنیا ببیند، چه در ظاهر و چه در معنا، آن چشم واقعاً بیناست و فهم درستی دارد.
هوش مصنوعی: جان اسیری به خاطر دیدن زیبایی تو، مانند موهای تو دچار عشق و شوق شده است. از لحظهای که چهرهی زیبایت را تماشا کرد، دروزنای دلش احساس دیوانگی و آتش عشق شعله ور شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون آب ز بالا بگراید سوی پستی
وز پست چو آتش بگراید سوی بالا
علم و عمل خواجه اسماعیل شنیزی
ما را ز نه چیزی برسانید به چیزی
ما کبک دری بوده گریزیده ز کبکی
او کرده دل ما چو دل باز گریزی
تا ما ز پی تنقیت و تقویت او
[...]
اذا ما خلوت الدّهر یوما فلا تقل
خلوت و لکن قل علیّ رقیب
یک دم زدن از حال تو غافل نیم ای دوست
صاحب خبران دارم آنجا که تو هستی
زان باده که با بوی گل و گونۀ لعلست
قفل دَرِ گُرمست و کلید درِشادی
ای یافته از روی تو و رای تو دنیا
حسنی و جمالی و شکوهی و بهایی
از فهم تو و فکرت تو بر فلک طبع
نوری و شعاعی و فروغی و ضیایی
احوال مرا نزد تو دانی که نباشد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.