چون دور شد از حسن رخت پرده انوار
شد گنج نهان فاش و عیان شد همه اسرار
گر دیده معنی بودت باز بینی
کان یار عیانست درین صورت اغیار
تاکفر نهان گردد و پیدا شود ایمان
گو پرده آن زلف برانداز ز رخسار
چون نیست شود هستی موهوم ز معلوم
دانی به یقین هست یکی دیده و دیدار
زاهد شود از عشق رخت منکر مشاق
بردار ز رخ پرده که تا آورد اقرار
خورشید جمال تو ز رخ پرده چو برداشت
ذرات جهان محو شد از تابش انوار
جان واله و شیداست در انوار جمالش
ای دل تو کجائی که ببینی رخ دلدار
اسرار حقیقت نکنی فاش بهر کس
زنهار دلا پرده اسرار نگهدار
از دام بلا جان اسیری نشد آزاد
تا شد بکمند خم زلف تو گرفتار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و جذابیت محبوبی میپردازد که دور شده است. شاعر میگوید که در نبود محبوب، اسرار و رازها آشکار میشود. اگر کسی به عمق معنا نگاه کند، میتواند محبوب را در شکلهای مختلف ببینید. شاعر به عشق اشاره میکند که میتواند ایمان را از کفر تمییز دهد و بر اهمیت زیبایی و جذابیت محبوب تاکید میکند. همچنین، از خطرات و مشکلات عشق و گرفتار شدن در زلف محبوب میگوید. در نهایت، شاعر به خواننده توصیه میکند که از رازهای هر چیزی محافظت کند و در دام عشق گرفتار نشود.
هوش مصنوعی: زمانی که زیبایی چهرهات از دست رفت، رازهای نهان و گنجینههای ارزشمند به وضوح نمایان شدند و همه اسرار آشکار گشت.
هوش مصنوعی: اگر چشمت حقیقت را درک کند، دوباره میبینی که آن معشوق واقعی در این نمودهای گوناگون دیگران نمایان است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که کفر پنهان شود و ایمان آشکار گردد، باید پرده آن زلف را از روی چهره کنار بزنید.
هوش مصنوعی: زمانی که چیزی وجود ندارد، وجود آن به شکل خیالی و موهوم در میآید. آیا میدانی که به طور قطع، یک بیننده و همچنین چیزی که دیده میشود، وجود دارد؟
هوش مصنوعی: دوری از عشق باعث شده که زاهد به حقیقت عشق بیاعتنایی کند. پرده را از چهرهات کنار بزن و نشان بده که عشق واقعی چه احساسی دارد تا او هم به آن اعتراف کند.
هوش مصنوعی: وقتی که زیبایی تو از پشت پرده نمایان شد، تمام اجزای جهان به خاطر درخشش نورهای تو ناپدید شدند.
هوش مصنوعی: دل شیدا و عاشق در روشنیهای زیباییهای معشوق غرق شده است. اما ای دل، تو کجایی که بتوانی چهره دلبر را ببینی؟
هوش مصنوعی: اگر رازهای حقیقت را برای کسی فاش نکنی، ای دل، مواظب باش که پرده اسرار را نگه داری.
هوش مصنوعی: هیچ کس از چنگال مصیبت رهایی نیافته تا زمانی که در دام خم زلف تو گرفتار بوده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای عاشق دل داده بدین جای سپنجی
همچون شمنی شیفته بر صورت فرخار
امروز به اقبال تو، ای میر خراسان
هم نعمت و هم روی نکو دارم و سیار
درواز و دریواز فرو گشت و بر آمد
[...]
مدحت کن و بستای کسی را که پیمبر
بستود و ثنا کرد و بدو داد همه کار
آن کیست بدین حال و که بوده است و که باشد ؟
جز شیر خداوند جهان ، حیدر کرّار
این دین هدی را به مثل دایرهای دان
[...]
ای آنکه همی قصه من پرسی هموار
گویی که چگونه ست بر شاه تراکار
چیزیکه همی دانی بیهوده چه پرسی
گفتار چه باید که همی دانی کردار
ور گویی گفتار بباید ز پی شکر
[...]
این زرد تن لاغر گل خوار سیه سار
زرد است و نزار است و چنین باشد گل خوار
همواره سیه سرش ببرند از ایراک
هم صورت مار است و ببرند سر مار
تا سرش نبری نکند قصد برفتن
[...]
هنگام بهارست و جهان چون بت فرخار
خیز ای بت فرخار، بیار آن گل بیخار
آن گل که مر او را بتوان خورد به خوشی
وز خوردن آن روی شود چون گل بربار
آن گل که مر او را بود اشجار ده انگشت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.