گنجور

 
اسیری لاهیجی

اگر مخالف طبع و هواتوانی بود

بدل موافق اهل صفا توانی بود

اگر ز کبر و ریا بگذری چو اهل خدا

مقیم در حرم کبریا توانی بود

جفای هر کس و ناکس اگر کشی ای دل

بعشق دوست زاهل وفا توانی بود

اگر حجاب توئی از میانه برخیزد

یقین که ناظر نور لقا توانی بود

چو مست و بیخبر از باده فنا گردی

حریف شاهد و جام بقا توانی بود

اگر گردای در اهل دل بجان گردی

بملک فقر و فنا پادشا توانی بود

چو اقتداء حقیقی باهل دل کردی

اسیریا بجهان مقتدا توانی بود