ساقیا می ده که هشیارم کند
مستیش زین خواب بیدارم کند
زان میی کارد خمارش نیستی
فارغ از هستی و پندارم کند
در صفای او نماید روی یار
صاف و پاک از زنگ اغیارم کند
زان شرابی ده که شادی آورد
وز غم کونین بیزارم کند
شد پیاپی جام ما در دایره
تا که سرگردان چو پرگارم کند
مست و بیخود سازدم منصور وار
چون همی خواهد که بردارم کند
جرعه زان می اسیری گو بنوش
تا چو مولانا و عطارم کند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گه غریق بحر انوارم کند
گه اسیر قید پندارم کند
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.