مرا سودای او دیوانه دارد
ز فکر عقل و دین بیگانه دارد
فسون چشم جادو بین که مارا
میان شهر چون افسانه دارد
دلم مؤمن ازآن شد کو چو کافر
بتی در اندرون خانه دارد
به تقوی ورع پیمان نسازد
کسی کو عهد با پیمانه دارد
ز بهر صید مرغ جان عاشق
ز زلف و خال دام و دانه دارد
طواف کعبه سودی نیست آنرا
که دل با شاهد و میخانه دارد
اسیری زان بفقر آمد سزاوار
که رو درراه درویشانه دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.