ره روانی که راه حق پویند
از خدا جز خدا نمی جویند
واله آن جمال و رخسارند
عاشق حسن آن پری رویند
صورت او بدیده بنگارند
نقش غیرش ز لوح دل شویند
راز اورا بگوش او شنوند
هرچه گویند هم بدو گویند
روز و شب بیقرار و آرامند
همه در جست و جوی دلجویند
گر بصورت ز آدمی زادند
هم ملک سیرت و خدا خویند
طیلسان فنا چو می پوشند
فارغ از دلق کهنه و نویند
قطب دور و محیط دایره اند
همچو پرگار گرد خود پویند
ای اسیری نگر بعین یقین
کین همه نقش صورت اویند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن کسانی که دشمن اویند
بیهده چیزکی نمی گویند
رهروانی که وصل اوجویند
معتکف جمله بر در اویند
ماهرویان از آن زمین خیزند
سرو قدان در آن چمن رویند
باد فردوس از آن هوا یابند
گل جنت از آن زمین بویند
نقش فرودسیان و حوران را
[...]
عاشقان ره به عشق میپویند
درس تنزیل عشق میگویند
ناکسان را فراستیست عظیم
گرچه تاریک طبع و بدخویند
چون دو کس مشورت برند به هم
گویند این عیب من همی گویند
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.