گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
اسیری لاهیجی

ای صنم سمن بران دست منست و دامنت

مونس جان بیدلان دست منست و دامنت

ای مه خوش لقای من دلبر جان فزای من

درد من و دوای من دست منست و دامنت

کعبه ماست کوی تو، قبله ماست روی تو

میل دلم بسوی تو، دست منست و دامنت

ای بت گلعذار من ای غم و غمگسار من

شادی جان زار من دست منست و دامنت

مرهم جان ریش من همدم و یارو خویش من

مذهب و دین و کیش من دست منست و دامنت

خوان کرم نهاده، پرده ز رخ گشاده

مژده وصل داده، دست منست و دامنت

دل ز اسیری می بری، هیچ غمش نمی خوری

تا بکی این ستمگری دست منست و دامنت