میخانه از لعل لب تو پرشرو شور است
مسجد ز تجلی رخت غرقه نورست
عکس رخ تو زآینه کون هویداست
لیکن چه کند عامی بیچاره که کورست
در پرده ذرات جهان گرچه نهانی
آن نیز بروی تو که از فرط ظهورست
حسن رخ تو ظاهر و پیداست ز عالم
تابان همه ذرات ز مهر تو چو هورست
در ملک دل عاشق غمدیده چه گویم
کز روح خیال تو چه شادی چه سرورست
هرکس که بجز کوی تو و روی تو جوید
گر جنت و حورست که از عین قصورست
در مانده اسیری بغم عشق چنانست
کز بود حود و دنیی و عقبیش نفورست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
رخسار تو شاداب تر از لاله طورست
شبنم گل سیراب ترا دیده شورست
بسیار به از صحبت ابنای زمان است
در مشرب من، خلوت اگر خلوت گورست
خواری ز طمع دور نگردد که عصاکش
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.