درد تو دوای دل و هم مرهم جانست
دشنام تو بهتر ز دعای دگرانست
لطف است و وفا جور و جفایت بحقیقت
جنگ تو بعاشق همه از صلح نشانست
دیدم که رضایت همه در ناله و زاری است
این ناله و افغان دلم از پی آنست
یک شمه ز حسن تو هرآنکس که به بیند
دیوانه شد و در پی او خلق دوانست
در جلوه گری حسن رخت دیدم و گفتم
این حسن نه حسن است که در حدبیانست
پیدا و نهان آینه روی تو دیدیم
گر عالم جانست و گر ملک جهانست
برآتش عشق تو دل و جان اسیری
بریان و کبابست چه گویم که چه سانست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و احساسات عمیق انسانی است. شاعر به تاثیر عشق و محبوبش بر دل و جان اشاره میکند و میگوید که درد ناشی از عشق، داروی دل است. دشنام معشوق حتی از دعاهای دیگران هم بهتر است و وفا و محبت حتی در سختیها نیز معنا دارد. شاعر به ناله و زاری به عنوان راهی برای نشان دادن رضایت و عشق اشاره میکند و بر این باور است که دیدن زیبایی محبوب، انسان را دیوانه میکند. او از جلوههای معشوق مینویسد و به این نکته اشاره میکند که زیبایی واقعی در فراتر از توصیفهای کلی است. نهایتا، شاعر به آتش عشق و درد ناشی از آن اشاره میکند و بیان میکند که اسیر عشق خود است و این درد به چه شکلی او را تحت تاثیر قرار داده است.
هوش مصنوعی: درد تو درمانی برای دل و تسکینی برای جان من است، و ناسزاهای تو برای من بهتر از دعاهای دیگران است.
هوش مصنوعی: مهربانی و وفا، سختی و بیوفایی در واقع نشاندهنده نبردی است که عاشق همیشه از صلح و آرامش آن صحبت میکند.
هوش مصنوعی: متوجه شدم که خوشنودی همه در گریه و فریاد است و این ناله و شیون دلم به دنبال آن است.
هوش مصنوعی: هر کسی که زیبایی تو را ببیند، دیوانهوار به دنبال تو میافتد و مردم نیز به دنبالت میدوند.
هوش مصنوعی: وقتی زیبایی چهرهات را دیدم، فهمیدم که این زیبایی واقعی نیست و نمیتواند با آنچه در توصیفش گفتهاند برابری کند.
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به این است که ما جمال و وجود تو را در هر دو حالت، یعنی در ظاهر و باطن، مشاهده کردیم. اگر جهان موجودی روحانی باشد یا اگر به شکل مادی تجلی یافته باشد، زیبایی تو در آن حضور دارد.
هوش مصنوعی: دل و جان من به خاطر عشق تو در آتش میسوزد و حالتی چون گوشتی کبابی پیدا کردهاند، چه بگویم از این وضعیت که چگونه است؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
الْمِنَّةُ لِلّٰه که این ماهِ خزانست
ماهِ شُدن و آمدنِ راهِ رَزانست
از بسکه درین راهِ رز انگور کشانند
این راهِ رَز ایدون چو رهِ کاهکَشانست
چون قُوسِ قُزَح برگِ رَزان رنگبهرنگند
[...]
هجران تو ای شهره صنم باد خزانست
کاین روی من از هجر تو چون برگ رزانست
در طبع نشاطم طمع وصل چنانست
در باغ دلم باد فراق تو همانست
رازی ز ازل در دل عشاق نهانست
زان راز خبر یافت کسی را که عیانست
او را ز پس پردهٔ اغیار دوم نیست
زان مثل ندارد که شهنشاه جهانست
گویند ازین میدان آن را که درآمد
[...]
صدر ثقة الدین کنف خلق جهانست
خاک دراو کعبهٔ اشراف زمانست
آراسته از طالع او روی سپهرست
افروخته از طلعت او صحن جهانست
در خدمت او تقویت خرد و بزرگست
[...]
ای دیده در آن شکل و شمایل نظری کن
گر زآنکه تو را آرزوی دیدن جانست
روئیست در آن چشم جهانی متحیر
زلفی که پریشانی احوال جهانست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.