دو هفته خوش و شاد بگذاشتند
وز آن جا سپه باز برگاشتند
رسیدند نزد جزیری فراز
همه خار و خاره نشیب و فراز
ز هر سو درو مار چون خیل مور
زمین شوره آبش همه تلخ و شور
در آن شوره خرم یکی گلستان
گلش هر یک از نیکوی دلستان
تو گفتی که رضوان ز باغ بهشت
ز هر گل کجا یافت آن جا بکشت
در آن گلستان چشمه ای روشن آب
خوش آبی به بویندگی چون گلاب
به گرد سپهدار مهراج گفت
که این چشمه دارد شگفتی نهفت
بفرمود تا چادری پیش اوی
ببردند پر زآن گل مشکبوی
کشیدند از افراز آن چشمه باز
همان گه زد آن چشمه جوش از فراز
ز جوشش سبک آتشی بر فروخت
بسوزید گل پاک و چادر نسوخت
سپهدار از آن کار پرسید چند
که هست ایزدی یا طلسمست و بند
بدو گفت مهراج کاندر جهان
نداند درستی کسی این نهان
کز آب آتش از چه فروزد همی
رهد چادر و گل بسوزد همی
بدان چشمه ژرف هم در شتاب
شدند آشنا بر کسان زیر آب
بگشتند و جستند هر سو پدید
کس از روی نیرنگ چیزی ندید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: دو هفتهای شاد و خوش گذرانیدند و سپس به جزیری رسیدند که پر از خار و خاشاک بود. در آنجا، مارها مانند موران در زمین شورهزار دیده میشدند و آب آن تلخ و شور بود. در این میان، گلستانی زیبا و دلنواز نیز وجود داشت که گلهایش بهشت را به یاد میآورد. در این گلستان، چشمهای با آبی شفاف و خوشبو وجود داشت. سپهدار به مهراج گفت که این چشمه دارای شگفتی است. او دستور داد تا چادری نزدیک چشمه برپا کنند. وقتی آب چشمه را برداشتند، از آن چشمه آتشی برخاست که گلها را سوزاند ولی چادر را نسوخت. سپهدار از مهراج پرسید که آیا این واقعیت ایزدی است یا طلسمی در کار است، و مهراج پاسخ داد که در عالم کسی نمیداند راز این آتش چیست. هر کس در جستجوی حقیقت زیر آب رفت، اما چیزی جز نیرنگ ندید.
هوش مصنوعی: دو هفته را با خوشی و شادی گذراندند و سپس از آنجا سپاه دوباره به خانه برگشت.
هوش مصنوعی: به جایی رسیدند که در آنجا سرزمین پر از خار و خاشاک و پستی و بلندی بود.
هوش مصنوعی: در هر طرف اینجا، مارها مانند جمعیت مورها وجود دارند. زمین خشک و بی آب است و آب آن نیز خیلی تلخ و شور است.
هوش مصنوعی: در آن دشت خشک و بایر، یک باغ گل وجود دارد که هر گلش نماد زیبایی و دلربایی است.
هوش مصنوعی: تو گفتی که باغ بهشت، رضوان، از کدام گل پر شده است و او کجا آن را به کشت میآورد.
هوش مصنوعی: در آن باغ زیبایی چشمه ای وجود دارد که آب زلال و خوشبو دارد، بویی شبیه گلاب از آن به مشام می رسد.
هوش مصنوعی: به دور سپهدار، مهراج به او گفت که این چشمه دارای شگفتی های پنهان است.
هوش مصنوعی: فرمان دادند تا چادر زیبایی را با عطر گل مشکی پیش او بیاورند.
هوش مصنوعی: چشمهای که از زمین جوشید، به خاطر کشیدگی و فشار از زیر زمین فوران کرد و جاری شد.
هوش مصنوعی: از حرارت آتش سبک و آرامی، گل پاک سوخت و چادر نسوخت.
هوش مصنوعی: سردار از آن کار سوال کرد که آیا این کار، کار خدایی است یا اینکه جادو و طلسمی در کار است؟
هوش مصنوعی: مهر آشکارا به مهراج گفت که در این دنیا کسی نمیداند حقیقت این مسائل پنهان چیست.
هوش مصنوعی: چرا آتش از آب خاموش نمیشود، در حالی که چادر و گل نیز میسوزند؟
هوش مصنوعی: چشمه عمیق هم با سرعت به حرکت درآمد و کسانی که در زیر آب بودند، با آن آشنا شدند.
هوش مصنوعی: آنها به دور و بر نگاه کردند و هر جا را جستجو کردند، اما هیچکس را با نیرنگ و فریب نیافتند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.