هیچ دانی ارشدالدین کز کف و طبع تو دوش
من چه شربتهای آب زندگانی خوردهام
آن ندانم تا تو چون پروردهای آن قطعه را
این همی دانم که من زان قطعه جان پروردهام
گرچه ایمانم بدان خاطر قوی بوده است و هست
راستی به دوش ایمانی دگر آوردهام
تا تو تعیین کردهای یعنی که شعر تست شعر
پارهای بر گفتهٔ خود اعتمادی کردهام
نام من گسترده شد یکبارگی از نظم تو
ای مزید آورده بر نامی که من گستردهام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در ادب خود را بسی پروردهام
همچو مرتاضان ریاضت کردهام
الوداع ای دوستان من مردهام
رخت بر چارم فلکبر بردهام
نسخه ای از ذکر جمعی کرده ام
از شراب دوست کامی خورده ام
سالها در عشق تو خون خورده ام
رنجها از دست هجران برده ام
تا مگر بینم دمی رخسار تو
جان و دل ایثار پایت کرده ام
مردم چشمم که بینایی دروست
[...]
مهوشان روم را آزرده ام
نا خوشان شوم را پرورده ام
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.