گنجور

 
انوری

ای بزرگی که شد دل و رایت

حارس ملک دودهٔ سلجوق

متعجب بمانده بر گردون

در کمال علو تو عیوق

بوده در بذل و جود چون حاتم

گشته در عدل و داد چون فاروق

روز و شب در عبادت خالق

سال و ماه در رعایت مخلوق

نزهت‌افزای چون می صافی

مجلس‌آرای چون رخ معشوق

عز دین مر ترا لقب داده

سعد دین خواجهٔ اجل مرزوق