گنجور

 
انوری

ای زمان فرع زندگانی تو

زندگانیت جاودانی باد

وی جهان شادمان به صحبت تو

همه عمرت به شادمانی باد

امر و نهی تو بر زمین و زمان

چون قضاهای آسمانی باد

بر در و بام حضرت عالیت

که بهشتش بنای ثانی باد

روز و شب خدمت قضا و قدر

پرده‌داری و پاسبانی باد

با فلک مرکب دوام ترا

هم رکابی و هم عنانی باد

خضر و اسکندری به دانش و داد

شربتت آب زندگانی باد

تو توانا و ناتوانی را

با مزاج تو ناتوانی باد

تا به پایان رسد زمانهٔ پیر

جاه و بخت ترا جوانی باد

هست فرمانت بر زمانه روان

دایمش همچنین روانی باد

ملک و اقبال و دولت و شرفت

این جهانی و آن جهانی باد