از دور بدیدم آن پری را
آن رشک بتان آزری را
در مغرب زلف عرض داده
صد قافله ماه و مشتری را
بر گوشهٔ عارض چو کافور
برهم زده زلف عنبری را
جزعش به کرشمه درنوشته
صد تختهٔ تازه کافری را
لعلش به ستیزه در نموده
صد معجزهٔ پیمبری را
تیر مژه بر کمان ابرو
برکرده عتاب و داوری را
بر دامن هجر و وصل بسته
بدبختی و نیکاختری را
ترسان ترسان به طنز گفتم
آن مایهٔ حسن و دلبری را
کز بهر خدای را کرایی؟
گفتا به خدا که انوری را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر با توصیف یک پری زیبا و دلربا به تصویر کشیده است که زیباییاش مانند بتان آزری است. او زلفهایش را در مغرب نشان میدهد و زیباییاش را با تشبیه به قافلههایی از ماه و مشتری بیان میکند. عارض او مانند کافور است و زلفهایش بوی عنبر دارد. شاعر از جذبه و کرشمههایش میگوید و به زیباییهایی اشاره میکند که شگفتیآور و معجزهگونه است. تیر مژهاش مانند ابروهای کمانی عتاب و داوری را تداعی میکند و در جهان عشق، هم رنج و هم خوشبختی را احساس میکند. در نهایت، به طنازی صحبت کرده و از زیباترین مخلوق خدا، آن پری، یاد میکند که به او اشاره میکند و میگوید که زیباییاش بینظیر است.
هوش مصنوعی: از دور آن پری را دیدم که به زیبایی بتهای آزری میماند.
هوش مصنوعی: در غرب، زلف تو به طور زیبایی گشوده است و مانند قافلهای از ماه و سیارهها را نمایش میدهد.
هوش مصنوعی: در گوشهٔ صورت، مثل کافور که به هم ریخته، موهای خوشبو و زلفهای عنبربن را میبیند.
هوش مصنوعی: جزعش به کرشمه، در محبتش، نوشته شده است که صد تابلو و تصویر جدید از بیدینی به نمایش گذاشته است.
هوش مصنوعی: زیبایی او به قدری است که مانند معجزهای از پیامبری میدرخشد و خود را به چالش میکشد.
هوش مصنوعی: مژهها همچون تیرهایی هستند که از کمان ابرو رها شدهاند و این حالت به نوعی بیانگر خشم و قضاوت است.
هوش مصنوعی: در دل جدایی و وصال، بخت خوب و بد به هم گره خوردهاند.
هوش مصنوعی: با احتیاط و به شوخی گفتم که آن خصلت زیبایی و魅یدگی را.
هوش مصنوعی: چرا به خاطر خدا باید کاری را انجام دهم؟ او پاسخ داد: به جان خدا که برای آنوری انجام میدهم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خرم نه مرا توانگری را
کو دارد چون تو گوهری را
مشکن دل مرد مشتری را
بگذار ره ستمگری را
رحم آر مها که در شریعت
قربان نکنند لاغری را
مخمور توام به دست من ده
[...]
انداخت بساط داوری را
زد بانگ سران عامری را
با روی نکوی تو پری را
دعوی نرسد برابری را
زیباست پری ولی ندارد
این عشوه و ناز و دلبری را
چشم تو بیک نگاه جادو
[...]
شد ساقی چرخ پیر خرسند
پردید ز خون چو ساغری را
دستی سر راه دامی افکند
پیچانید به رشتهای سری را
جمعیت ایمنی پراکند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.