به بیل عشق تو دل گل ندارد
که راه عشق تو منزل ندارد
قدم بر جان همی باید نهادن
در این راه و دلم آن دل ندارد
چو دل در راه تو بستم ضمان کیست
که هجرت کار من مشکل ندارد
بهین سرمایه صبر و روزگارست
دلم این هر دو هم حاصل ندارد
کرا پایاب پیوند تو باشد
که دریای غمت ساحل ندارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات پر درد و اندوه عاشقانه میپردازد. شاعر میگوید که عشق محبوبش دلش را سرشار از غم کرده و او هیچ امیدی به رسیدن به معشوق ندارد. او درمییابد که برای عشق واقعی، باید جان خود را فدای آن کند، اما دلش این قدرت را ندارد. شاعر نگران است که در این راه، هیچکس ضمانتی برای عبور از سختیها ندارد و نشان میدهد که صبر و زمان نیز در دلش کافی نیستند. او همچنین اشاره میکند که ارتباط با محبوبش مانند دریا است که هیچ ساحلی ندارد و این حکایت از بیپناهی و دوری او دارد.
هوش مصنوعی: عشق تو آنقدر عمیق و دشوار است که دل گل نیز از آن بیخبر است و نمیتواند به آن راه یابد، چرا که مسیر عشق تو به جایی نمیرسد.
هوش مصنوعی: در این مسیر باید با تمام وجود پیش رفت، اما دلم جرأت این کار را ندارد.
هوش مصنوعی: وقتی که قلبم را برای تو بستستم، چه کسی میتواند ضمانت کند که مسافرت و جدایی برای من آسان خواهد بود؟
هوش مصنوعی: بهترین دارایی در زندگی، صبر و گذر زمان است، ولی دلم از این دو هیچ بهرهای نمیبرد.
هوش مصنوعی: هر کس که به تو وابسته باشد، باید بداند که غم تو مانند دریایی است که ساحل ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کدامین علم کو در دل ندارد
کدام اقبال کو حاصل ندارد
به جز تو دل به کس مایل ندارد
بجز پیوند تو در دل ندارد
چو شمع آن کس که سوز دل ندارد
فروغ زندگی حاصل ندارد
چو بلبل گرچه باغ و گل ندارد
دلی دارد که صد بلبل ندارد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.