دل رفت و این بتر بر دلبر نمیرسم
کان میکنم ولیک به گوهر نمیرسم
درویش حال کرد غم عشق او مرا
زان در وصال یار توانگر نمیرسم
باغ وصال را به همه حالها درست
گمره شدم ز هجر بدان در نمیرسم
دارد وصال یار یکی پایهٔ بلند
آری مرا چه جرم بود بر نمیرسم
هجران یار هست مرا گر وصال نیست
با او بساختم چو به دیگر نمیرسم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.