هرچند غمِ عشقت پوشیده همی دارم
هر کس که مرا بیند داند که غمی دارم
گفتم که فرو گویم با تو طرفی زین غم
ز اندیشهیِ غم خون شد هم زهره نمیدارم
با آنکه به هر فرصت صد نکته دراندازم
هم در تو نمیگیرد چه سرد دمی دارم
گویی که چو زر آری کارِ تو چو زر گردد
حقا که اگر جز جان وجهِ درمی دارم
از انوری و حالش دانم که نهای بیغم
وز بلعجبی گویی کین غم چه کمی دارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.