گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
انوری

ای به دیدهٔ دریغ خاک درت

همه سوگند من به جان و سرت

گوش را منتست بر همه تن

از پی آن حدیث چون شکرت

اشک چون سیم و رخ چو زر کردم

از برای نثار رهگذرت

مایهٔ کیمیاست خاک درت

کی درآید به چشم سیم و زرت

دل بی‌رحم تو رحیم شود

گر ز حال دلم شود خبرت

 
 
 
کمال‌الدین اسماعیل

از برای محقری ادرار

بارها داده ایم درد سرت

یک درم زان نمی شود حاصل

نیک دانم که هست از آن خبرت

یا ز عجزست این توقف تو

[...]

سعدی

سالها بر تو بگذرد که گذار

نکنی سوی تربت پدرت

تو به جای پدر چه کردی خیر؟

تا همان چشم داری از پسرت

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه