گنجور

 
انوری

به دو چشم تو که تا زنده‌ام

تو خداوندی و من بنده‌ام

سر زلف تو گواه من است

که من از بهر رخت زنده‌ام

به رخ خویش ننازی چنان

که من از عشق تو نازنده‌ام

چه زنم خنده که در عشق تو

ز دو صد گریه بود خنده‌ام

 
 
 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
غزل شمارهٔ ۱۸۲ به خوانش حمیدرضا محمدی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم