خدای خواست که گیرد زمانه جاه و جلال
جمال داد جهان را به جود و جاه و کمال
سپهر معنی مسعود کز قران سعود
نزاد مادر گیتی چو او ستوده خصال
قضا توان و قدر قدرت و ستاره محل
زمانه بخشش و کان دستگاه و بحر نوال
به جنب قدر رفیعش مدار انجم پست
به پیش رای مصیبش زبان حجت لال
به نوک حامه ببندد ره قضا و قدر
به تیر نکته بدوزد لب صواب و محال
گر ابر خاطر او قطره بر زمین بارد
به جای برگ زبان بردمد ز شاخ نهال
چو رای روشن او باشد آفتاب سپهر
گر آفتاب امان یابد ز کسوف و زوال
هلال چرخ معالیش منخسف نشود
از آنکه راه نباشد خسوف را به هلال
سپر برشده را رای او به خدمت خواند
کمر ببست به جوزا چو بندگان به دوال
ز حرص خدمت او سرنگون همی آیند
به وقت مولد از ارحام مادران اطفال
ز شاخ بادرم آید کف چنار برون
گر از مهب کف او وزد نسیم شمال
ترازویی که بدان بار بر او سنجند
سپهر کفهٔ او زیبد و زمین مثقال
ز حرص آنکه ازو سائلان سؤال کنند
همی سؤال بخواهد ز سائلان به سؤال
ایا محامد تو نقش گشته در اوهام
و یا مؤثر تو وقف گشته بر اقوال
خطر ندید هر آنکو ندید از تو قبول
شرف نیافت هر آنکو نجست با تو وصال
تو آن کسی که سپهرت نپرورید نظیر
تو آن کسی که خدایت نیافرید همال
زمانه سال و مه از خدمت تو جوید نام
ستاره روز و شب از طلعت تو گیرد فال
تو آدمی و همه دشمنان تو ابلیس
تو مهدیی و همه حاسدان تو دجال
به دست حزم بمالی همی مخالفت را
زمانه نیز نبیند چو تو مخالف مال
اگرنه کین تو کفرست پس چرا دارد
سپهر خصم ترا خون مباح و مال حلال
عدو حرارت بیم تو دارد اندر دل
ز دست مردمک دیده زان زند قیفال
بزرگوارا شد مدتی که من خادم
به خدمتت نرسیدم ز گردش احوال
نه آنکه از دل و جان مخلصت نبودستم
گواه دارم، وان کیست ایزد متعال
ز مجلس تو گر ابرام دور داشتهام
نه از فراغت من بود بل ز بیم ملال
وگرنه در دو سه موسم ز طبع چون آتش
قصیدههات بیاورد می چو آب زلال
به جای دیگر اگر اول التجا کردم
بدیدم آنچه مبیناد هیچ کس به خیال
خدای داند و کس چون خدای نیست که کس
به عمر خویش ندیدست از آن سمجتر حال
ثنا قبول به همت کنند اهل ثنا
بلی که مرد به همت پرد چو مرغ به بال
بدین دلیل تویی خواجهٔ به استحقاق
وزین قیاس تویی مهتر به استقلال
نه هرکرا به لقب با کسی مشابهت است
شبیه اوست چنان چون یمین شبیه شمال
که دال نیز چو ذال است در کتابت لیک
به ششصد و نود و شش کمست دال از ذال
ببین که میر معزی چه خوب میگوید
حدیث هیات بینو و شکل کعب غزال
در این مقابله یک بیت ازرقی بشنو
نه بر طریق تهجی به وجه استدلال
زمرد و گیه سبز هر دو همرنگند
ولیک زین به نگیندان کشند از آن به جوال
همیشه تا که بود نعت زلف در ابیات
همیشه تا که بود وصف خال در امثال
سری که از تو بپیچد بریده باد چو زلف
دلی که از تو بگردد سیاه باد چو خال
هزار سال تو مخدوم و دهر خدمتگار
هزار جای تو ممدوح و بنده مدح سگال
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی مقام و جایگاه رفیع خداوند و تأثیر او بر جهان و انسانهاست. شاعر از جلال و جمال الهی سخن میگوید و به معانی عمیق قدرت و قضا و قدر اشاره دارد. او به ستارگان و زمانه پرداخته و به نشانههای قدرت خداوند در فراهم کردن نعمتها و خیرات اشاره میکند. شاعر به جایگاه ویژه انسان و مقایسهی او با ابلیس و دجال میپردازد و در نهایت، حقیقت کار و تلاش انسانها را در مقابل قدرت الهی و سرنوشت نهایی آنها توصیف میکند. همچنین، او به اهمیت ثناگویی و همت انسانها در تلاش برای نیل به کمال و جستجوی نام نیک در دنیا اشاره میکند. در کل، شعر پاسخی به عظمت خدا و جایگاه انسان در برابر اوست.
هوش مصنوعی: خداوند اراده کرد که دنیا را با عظمت و زیبایی بیاراید و به این دنیا شکوه و کمال عطا کند.
هوش مصنوعی: در آسمان، مسعود به معنای خوشبختی و شادکامی به دنیا آمده است، و از مادری که زمین را به خود زینت بخشیده، به عنوان انسانی با ویژگیهای برجسته و ستودنی شناخته میشود.
هوش مصنوعی: سرنوشت و تقدیر، قدرت و نیروی خاصی دارند که مانند ستارهای در آسمان، زمان را شکل میدهند. همچنین، بخشش و نعمتهایی که به ما میرسند، ناشی از این نظام و منابعی هستند که در اختیار داریم.
هوش مصنوعی: به حرکت نیفتید، زیرا ستارههای پست نمیتوانند به مقام بلند او نزدیک شوند. زبان حقیقت در برابر تصمیمات او خاموش است و نمیتواند چیزی بگوید.
هوش مصنوعی: سهم و تقدیر انسان مانند تیر به هدف میزند و بهترین و بدترین گزینهها را با دقت انتخاب میکند. این انتخابها میتواند به حقیقت و واقعیت یا به امور غیرممکن و خیالی مربوط باشد.
هوش مصنوعی: اگر ابر برای او به زمین باران ببارد، به جای اینکه برگهای درختان جوان را برشکوفه کند، زبان درختان را به سخن میآورد.
هوش مصنوعی: وقتی فکر او مانند خورشید درخشان باشد، همانند آفتاب آسمان است، به شرطی که این آفتاب از کسوف و تاریکی محفوظ بماند.
هوش مصنوعی: هلال ماه هرگز نمیتواند ناقص شود، به این دلیل که راهی برای خسوف وجود ندارد که هلال را تحت تأثیر قرار دهد.
هوش مصنوعی: سپر به دوش گرفته و آماده به خدمت است، همچون بندگان که برای انجام کار به گردن بندهایی که در دست دارند، کمربند بستهاند.
هوش مصنوعی: بخاطر عشق و اشتیاق به خدمت او، بچهها در زمان تولدشان از رحم مادران به دنیا میآیند.
هوش مصنوعی: از ساقههای درخت چنار، باد و نسیم شمال به راحتی بیرون میآید. اگر آنچه را که هستید در نظر بگیرید، متوجه میشوید که این شاخ و برگ مشترک چگونه به زندگی شما شکل میدهد.
هوش مصنوعی: اگر بخواهیم مفهومی از این بیت استخراج کنیم، میتوان گفت: ترازویی که برای سنجش بارهای مختلف استفاده میشود، باید به گونهای باشد که آسمان و زمین را با هم اندازه بگیرد، یعنی وزن و اهمیت آنها در یک مقیاس قرار گیرد. با توجه به این، زمین باید به اندازهای ارزشمند باشد که بتواند با آسمان مقایسه شود.
هوش مصنوعی: به خاطر حرص و طمعی که دارد، از سائلان میخواهد که دربارهی سوالاتی که دارند، سوال کنند.
هوش مصنوعی: آیا ویژگیهای والای تو در ذهنها نقش بستهاند یا تأثیر تو به سخنان مردم محدود شده است؟
هوش مصنوعی: هر کس که خطر را حس نکرده، از تو ارزش و شرافت نخواهد یافت و هر کس که با تو اتحاد و ارتباطی نجوید، به وصالی نخواهد رسید.
هوش مصنوعی: تو بینظیری و مانند تو کسی وجود ندارد که خداوند آن همتایی برایش خلق کرده باشد.
هوش مصنوعی: جهان هر سال و هر ماه به دنبال نام توست و روزها و شبها از زیبایی تو الهام میگیرند.
هوش مصنوعی: تو انسانی و همه دشمنانت مانند ابلیس هستند، تو مثل مهدی هستی و تمام حسادت ورزندگان به تو مانند دجالند.
هوش مصنوعی: اگر با هوشیاری و احتیاط عمل کنی، حتی در برابر مخالفتها، زمانه نیز نخواهد توانست تو را چون مخالفی بشناسد.
هوش مصنوعی: اگر کینهتوزی و عداوت تو نادرست است، پس چرا آسمان دشمنیات را به جان و مال مردم حلال میکند؟
هوش مصنوعی: دشمن از شدت عشق و حرارت تو در دلش ترس دارد و به همین خاطر از عشق تو به شدت به خود میپیچد و در حال ناراحتی است.
هوش مصنوعی: ای بزرگوار، مدت زمانی است که نتوانستهام به خاطر تغییرات و مشکلات زندگی به شما خدمت کنم.
هوش مصنوعی: من نه اینکه در عشق تو از دل و جان وفادار نبودهام، بلکه خود خداوند اعلی بر این امر گواهی میدهد.
هوش مصنوعی: اگر از جمع تو دوری گزیدهام، نه به خاطر آسایش خودم بوده، بلکه از ترس غم و اندوه است.
هوش مصنوعی: اگر نه این که در دو یا سه فصل، طبع تو مانند آتش شعرهایت را میسوزاند، مانند آب زلال خواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر به جای دیگری درخواست کمک کردم، دیدم که آنچه در تصور است، هیچ کس نمیتواند تصور کند.
هوش مصنوعی: فقط خداوند میداند و هیچکس مانند او نیست، زیرا هیچکس در طول عمر خود حالتی را اینچنین مراجع ندیده است.
هوش مصنوعی: مدح و ستایش، به کوشش و تلاش نیاز دارد. در واقع، فردی که با اراده و تلاش خود به هدفی میرسد، همانند پرندهای است که با بالهایش پرواز میکند.
هوش مصنوعی: به همین دلیل، تو ای آقا، به خاطر شایستگیات مقام والایی داری و با توجه به جایگاه و تواناییهایت، تو سرآمد و برتر از دیگران هستی.
هوش مصنوعی: هرکسی که به یک عنوان شناخته میشود، لزوماً شبیه به شخص دیگری با همان عنوان نیست. مثل اینکه سمت راست (شمال) همیشه مشابه سمت چپ (یمن) نیست.
هوش مصنوعی: در نوشتار شما، حرف "دال" شبیه به حرف "ذال" است، اما به لحاظ عددی، دال به ششصد و نود و شش عددی کمتر از ذال میباشد.
هوش مصنوعی: نگاه کن که شاعر معزی چه زیبا داستان حالتهای مختلف و شکل کعب غزال را توصیف کرده است.
هوش مصنوعی: در این بحث، یک شعر زیبا و دلنشین را بشنوید، نه به صورت تجزیه و تحلیل و استدلال.
هوش مصنوعی: هر دو سنگ زمرد و گیاه سبز رنگی مشابه دارند، اما یکی در گنجینه جواهرات قرار میگیرد و دیگری در کیسهای ساده.
هوش مصنوعی: این شعر به این مفهوم اشاره دارد که تا زمانی که موهای زیبا و خالهای دلنواز در اشعار و مثالها توصیف میشوند، زیبایی آنها همواره مورد ستایش خواهد بود. در واقع، شاعر به اهمیت و زیبایی این ویژگیها در هنر شعر میپردازد و نشان میدهد که همیشه در کلمات شاعران از آنها یاد شده است.
هوش مصنوعی: اگر کسی که از تو دور شود، مرگش باد، و اگر دلی که به تو وابسته بوده، از تو روی بگرداند، سیاه باد بر آن دل باد.
هوش مصنوعی: هزار سال تو در مقام خدمت و بزرگی هستی و زمانه همواره در حال خدمت به توست. در هر جا تو را ستایش میکنند و به تو احترام میگذارند، حتی ابوست کسانی که به تو خدمت میکنند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کسان که تلخی زهر طلب نمیدانند
ترش شوند و بتابند رو ز اهل سؤال
تو را که میشنوی طاقت شنیدن نیست
مرا که میطلبم خود چگونه باشد حال؟
شکفت لاله تو زیغال بشکفان که همی
[...]
به سیصد و چهل و یک رسید نوبتِ سال
چهارشنبه و سه روز باقی از شوّال
بیامدم به جهان تا چه گویم و چه کنم
سرود گویم و شادی کنم به نعمت و مال
ستوروار بدینسان گذاشتم همه عمر
[...]
اگر کمال بجاه اندر است و جاه بمال
مرا ببین که ببینی کمال را بکمال
من آن کسم که بمن تا بحشر فخر کند
هر آنکه بر سر یک بیت من نویسد قال
همه کس از قبل نیستی فغان دارند
[...]
همیشه گفتمی اندر جهان به حسن و جمال
چو یار من نبود وین حدیث بود محال
من آنچه دعوی کردم محال بود و نبود
از آنکه چشم من او را ندیده بود همال
ز نیکویی که به چشم من آمدی همه وقت
[...]
ز نور قبۀ زرین آینه تمثال
زمین تفته فرو پوشد آتشین سر بال
فروغ چتر سپهری بیک درخشیدن
بسنگ زلزله اندر زند بگاه زوال
درر چو لاله شود لعل در دهان صدف
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.