چشم من و چشم آن بت تنگ دهان
در بیع و شری شدند و در سود و زیان
کردند یکی بیع زما هر دو نهان
آن آب بدین سپرد و این خواب بدان
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
لغزش به بخش حاشیههای شعر |
|
لغزش به بخش تصاویر نسخههای خطی، چاپی و نگارههای هنری مرتبط با شعر |
|
لغزش به بخش ترانهها و قطعات موسیقی مرتبط با شعر |
|
لغزش به بخش شعرهای همآهنگ |
|
لغزش به بخش خوانشهای شعر |
|
لغزش به بخش شرحهای صوتی |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
به اشتراکگذاری متن شعر جاری در گنجور |
|
مشابهیابی شعر جاری در گنجور بر اساس وزن و قافیه |
|
مشاهدهٔ شعر مطابق قالببندی کتابهای قدیمی (فقط روی مرورگرهای رومیزی یا دستگاههای با عرض مناسب) |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
چشم من و چشم آن بت تنگ دهان
در بیع و شری شدند و در سود و زیان
کردند یکی بیع زما هر دو نهان
آن آب بدین سپرد و این خواب بدان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر درباره احساسات و رابطهای میان خود و یک معشوق (بت) صحبت میکند. چشم او و چشم معشوق به نوعی درگیر معاملهای هستند که در آن، هر دو از موضوعاتی مانند سود و زیان سخن میگویند. در نهایت، شاعر به نوعی توافق نهانی اشاره میکند که در آن یکی آب را به دیگری میدهد و دیگری خواب را به او میسپارد. این ابیات احساس عمیق عشق و تعاملات پنهانی را به تصویر میکشند.
هوش مصنوعی: چشم من و چشم آن معشوق به یکدیگر نگاه میکنند و در خرید و فروش و در مسائل مربوط به سود و زیان درگیر شدهاند.
هوش مصنوعی: دو نفر به صورت پنهانی معاملهای کردند؛ یکی از آنها آب را به دیگری سپرد و خواب را به او تحویل داد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در عشق، چو رودکی، شدم سیر از جان
از گریهٔ خونین مژهام شد مرجان
القصه که: از بیم عذاب هجران
در آتش رشکم دگر از دوزخیان
دیدار بدل فروخت نفروخت گران
بوسه با جان فروشد و هست ارزان
آری چو چنان ماه بود بازرگان
دیدار بدل فروشد و بوسه بجان
ای خالق ذوالجلال وحی رحمان
سازندهٔ کارهای بی سامانان
خصمان مرا مطیع من میگردان
بیرحمان را رحیم من میگردان
ای نیمشب گریخته ز رضوان
وندر شکنج زلف شده پنهان
ای سرو نارسیده بتو آفت
ای ماه نارسیده بتو نقصان
ای میوه دل من ،لابل دل
[...]
دیدیم نهان گیتی واصل جهان
از علت و عار برگذشتیم آسان
آن نور سیه زلانقط برتر دان
زان نیز گذشتیم نه این ماند و نه آن
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.