ایا تن تو همه ساله پیش روح فدی
به سوی مادرت از آسمان رسیده ندی
چرا چو برهمنان خویشتن همی سوزی
اگر توراست جهودانه طیلسان وردی
کجا گداخته کردی زناب آتش ناب
چکد هم از تن تو قطره بر تن تو فدی
چو روح پاک به جسم تو اندر آویزد
ضلال شب بگریزد بدل شود به هدی
میان سنگ درون مادر تو مأوی ساخت
تورا نتیجهٔ سنگ است از آن قبل ماوی
ز روح تو به تنکافران رسیده الم
زمادر تو بر مومنان رسیده شفی
از آن اِلَم به جهنم عذاب و تهدیدست
وزین شفا به بهشت است رحمت و بُشری
تن تو بیش کند پیش خسروان منزل
که بود روح تو محراب و قبلهٔ کسری
گهی بمیرد روح تو گاه زنده شود
چو زنده گردد روح تو را بود معنی
ز روح و جسم تو نشگفت اگر دلیل آرد
کسیکه او به تناسخ همیکند دعوی
تنت چو سوختن آموزد از دل مجنون
سرت فروختن آموزد از رخ لیلی
چو قامت تو به سان عصای موسی شد
ز تارک تو درخشنده شدکف موسی
چو ماهی عجبی در میان سیمین حوض
به زر ناب همی پیکر توکرده طلی
اگرکه بدر دجی خوانمت روا باشد
که هست در شب تاریک نور بَدردجی
همی فروز به شادی و خرمی همه شب
به سان بدر دجی در بساط شمس ضحی
وجیه ملک عجم، زین دولت عالی
مشیر مجلس و جاندار مجلس اعلی
یگانه مهتر طاهر نژاد بوطاهر
سر سعادت سعد علیّ بن عیسی
مُقَدَّمی زکفایت شده جمال کفات
کفاف را کَفِ او گشته عُروَهٔالوثقی
خدای داده بدو احلما خضر و مدّت نوح
یقین و علم بَراهیم و عصمت یحیی
ضمیر روشن او بر میان پرگاری است
که هست نقطهٔ او بر دیانت و تقوی
به چاه ژرف به نور ضمیر او شب تار
سُها ببیند بر چرخ دیدهٔ اَع۫می
اگر به قُوت ملک چون بشر بدی محتاج
نخواستی مگر از دست خط او اجری
خلاص یافت زعدلش رعیت از بیداد
نجات یافت به سعیش ولایت از بلوی
ز شهر مرو بهدرگاه شاه رحلت کرد
چو از مدینه پیمبر به مسجد اقصی
بهکام دل برسید و بگوش جان بشنید
زجبرئیل امین فَاس۫تَمِع۫ الِماا یُوحی
ایا خصال تو اندر دل خرد مَرضّی
چنانکه عافیت اندر طبیعت مَرضی
تو روز حشر به عقبی عزیز خواهی بود
چنانکه هستی اکنون عزیز در دنیی
نشان همی دهد آثار تو که خواهی یافت
پس از سعادت دنیی سعادت عُقبی
چو با رسول علی آورد لواءَالحق
بود مُخاطَبه و نام تو طرازِ لوی
بهر مکان ید علیا توراست در همه فضل
به مجلس تو ید مُعْطیان بود سفلی
غریق نعمت توست آنکه صاحبِ علم است
رهین مِنّت توست آنکه صاحبِ فتوی
ثنا و شکر کریمان خری به زرّ درست
کهکرد جز تو بدین سان زخلق بیع غَلی
ثَری کند به ثریا بَدَل محبت تو
عداوت تو ثریا بدل کند به ثری
ز مدح و خدمت تو مرد را شود حاصل
بدین جهان حَسَنات و بدان جهان حسنی
در بلا و نعم بسته و گشاده شود
چو بر زبان عزیز تو بگذرد آری
در نعم را مفتاح کردهای ز نِعم
در بلا را مِسمار کردهای ز بلی
به نقش کلک تو گر بنگرد مُصَوّر چین
ز رشک محو کند نقش نامهٔ مانی
اگر شگفت نماید ز کلک تو نه شگفت
که لاغرست و تن فضل شد بدو فربی
امید راحت و امن است زیر سایهٔ او
مگر که سایهٔ او هست سایهٔ طوبی
تواتر حرکاتش به دیدهٔ دشمن
همان کند که زمرّد به دیدهٔ افعی
دعای عیسی آموخته است پنداری
که قادرست بر احیای قالب موتی
بزرگوارا مدحی که من تورا گویم
فلک نویسد و سیارگان کنند املی
در آفرین تو در شعر ابتدا کردم
سرم زشادی شعرت رسید بر شعری
گر از طَلَل بود انشای شاعران عرب
زنعت توست در اوصاف تو مرا انسی
سعادت تو صفت کردن و سلامت تو
به از فسانهٔ سعدی و قصهٔ سلمی
اگر تو را سبب عزّ خویش نشناسم
من آن کسم که بگویم به عزّت عزّی
همانت خواهم گفتن که گفتم از اول
بقای جان تو باد و هزار جانت فدی
همیشه تا که همی سعد اکبر گردون
دهد به عالم صُغری بشارت کبری
ز سعد اکبر قسم تو باد هر ساعت
همه سعادت کُبری به عالم صُغری
به خرّمی و به شادیّ و فرّخی بگذار
ندیم بختِ جوان با عنایت مولی
هزار جشن همایون چو مهر و چون نوروز
هزار عید مبارک چو فِطر و چون اضْحی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن در ستایش شخصیتی برجسته و بزرگوار نوشته شده است. شاعر به توصیف ویژگیها و صفات مثبت او میپردازد و از جایگاه رفیع او در دنیا و آخرت سخن میگوید. او به قدرت روح این شخصیت، تأثیرات آن بر دیگران و ارتباطش با خداوند اشاره میکند. شاعر همچنین بر اهمیت علم، تقوا و مدیریت صحیح تأکید میکند و به پاکی نیت و صداقت این فرد اشاره میکند. در پایان، شاعر دعا میکند تا این شخصیت همیشه در آرامش و شادی زندگی کند و از برکات او بهرهمند شوند.
هوش مصنوعی: آیا هر سال تن تو به روح فدا شدهات، به سوی مادرت از آسمان تقدیم نمیشود؟
هوش مصنوعی: چرا وقتی دیگران در آتش میسوزند، تو هم خود را به آتش میاندازی؟ اگر حقیقت این است که تو مانند یهودیان هستی، چرا خود را از آتش در امان نمیداری؟
هوش مصنوعی: کجا آتش خالص را به جوش آوردهای که حتی از بدن تو نیز قطرهای میچکد و بر تن تو نثار میشود؟
هوش مصنوعی: زمانی که روح پاک در جسم تو قرار گیرد، تاریکی و گمراهی شب از بین میرود و به هدایت و روشنایی تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: در دل کوه، مادرت تو را پرورش داد. تو از سنگها ایجاد شدهای و از آن زمان، سنگتراشی را یاد گرفتهای.
هوش مصنوعی: از روح تو به بدن کفار آسیب رسیده و از مادرت بر مومنان رحمت آمده است.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر این است که از یک سو، عذاب و تهدید در جهنم وجود دارد و از سوی دیگر، شفای روح و رحمت در بهشت را میتوان یافت. به عبارت دیگر، امکانات و انتخابهای مختلفی برای انسان وجود دارد که او را به سمت عذاب یا نجات هدایت میکند.
هوش مصنوعی: بدن تو به اندازهای با بزرگان در ارتباط است که روح تو همچون مکان مقدس و قبلهای برای پادشاهی کسری است.
هوش مصنوعی: گاهی روح تو میمیرد و گاهی زنده میشود. وقتی که روح تو زنده باشد، این حالت را میتوان معنا کرد.
هوش مصنوعی: اگر کسی بگوید که روح و جسم تو از هم جداست و به دنبال دلایل باشد، جای تعجب نیست؛ زیرا او به تناسخ باور دارد و این ادعا را مطرح میکند.
هوش مصنوعی: اگر بدنی بسوزد، مانند عشق مجنون، میآموزد که چگونه سر را برای عشق لیلی فدای کند.
هوش مصنوعی: وقتی قامت تو مانند عصای موسی است، از سر تو نور و درخششی خارج میشود که شایستهی موسی است.
هوش مصنوعی: همچون ماهی بینظیری که در حوضی نقرهای شنا میکند، زیبایی تو همچون طلای خالص به تصویر کشیده شده است.
هوش مصنوعی: اگر به تو بگویم که چون ماه در دل شبهای تاریک میدرخشی، این سخن بر من روا است زیرا تو در این تاریکیها، نوری از خود emanate میکنی.
هوش مصنوعی: او به شادی و خوشحالی میتابد و شبها مانند ماه در دل شب، در روشنایی صبح میدرخشد.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف فردی برجسته و محترم از سرزمین عجم (ایران) میپردازد که در یک دولت بزرگ و والا مقام مشاوری در مجلسی مهم و حیاتی است. او در جایگاهی قرار دارد که قدرت و تاثیر زیادی دارد و به نوعی نمایانگر احساس عزت و اعتباری است که این کشور به خود میبیند.
هوش مصنوعی: بزرگترین و بهترین فرد از خاندان پاک، بوطاهر به همراه سعادت سعد علیّ بن عیسی.
هوش مصنوعی: پیشرو و سزاوار او، زیباییاش دلیلی برای کفایت دیگران شده و دست او به عنوان پیوند محکم و استوار است.
هوش مصنوعی: خدا به او صبر و بردباری خضر را داده و مدت طولانی عمر نوح، آگاهی و دانش ابراهیم و پاکی یحیی را به او بخشیده است.
هوش مصنوعی: ضمیر روشن او به مانند پرگاری است که مرکز آن، دیانت و تقوی او را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: در دل شب تاریک، کسی که در چاه عمیق است، میتواند با نور درون خود، چیزی را ببیند که دیگران قادر به دیدنش نیستند؛ مانند دوستی که در تاریکی میدرخشد و بر چرخ چشمهای ناتوان نمایان میشود.
هوش مصنوعی: اگر بخواهی مانند انسانها به قدرت و قدرتمندی دست یابی، نباید به کسی نیاز داشته باشی؛ مگر آنکه از دست خط و کار او اجر و پاداش بگیری.
هوش مصنوعی: رعیت به سبب انصاف حاکم از ظلم و ستم رهایی یافته و با تلاش و کوشش خود، از مشکلات و معضلات نجات پیدا کرده است.
هوش مصنوعی: از شهر مرو به درگاه پادشاه رفت در حالی که از مدینه، پیامبر به مسجد اقصی رفت.
هوش مصنوعی: با دل خود به آنچه میخواهید برسید و با گوش جان، پیامهای الهی را بشنوید.
هوش مصنوعی: خصائل و ویژگیهای تو در دل خرد، چنان خوشایند و پسندیده است که عافیت و سلامتی در ذات و طبیعت نیز خوشایند و مطلوب است.
هوش مصنوعی: در روز قیامت، تو هم به همان اندازه که اکنون در دنیا عزیز هستی، respected و گرامی خواهی بود.
هوش مصنوعی: آثار و نشانههای تو نشان میدهد که پس از دست یافتن به خوشبختی در این دنیا، به خوشبختی در آخرت نیز خواهی رسید.
هوش مصنوعی: وقتی که علی با پیامبر به حالتی از حقیقت و راستگویی وارد میشود، شما در مقام یک فرد مهم و بزرگ در این گفتگو و تعامل قرار دارید. نام شما همچون پرچم بزرگ در این ماجرا به چشم میآید.
هوش مصنوعی: هر جایی که علی (ع) باشد، به خاطر فضائلش، بلکه هر کسی که در مجلس تو نشسته باشد، برتری دارد.
هوش مصنوعی: کسی که از علم برخوردار است، در واقع در نعمتهای تو غرق شده و کسی که صاحب فتواست، در حقیقت به لطف و کرم تو وابسته است.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به ستایش و قدردانی از بزرگان و افراد نیکوکار میپردازد و تأکید میکند که غیر از تو، هیچکس به این شکل و به این خوبی از دیگران قدردانی نکرده است. همچنین به مفهوم کمک و حمایت افراد خوب اشاره میکند که همچون طلا درخشان و ارزشمند هستند.
هوش مصنوعی: دوست داشتن تو میتواند دشمنی را به محبت تبدیل کند، همانطور که ستارههای درخشان در آسمان به مرتبهای بالاتر صعود میکنند.
هوش مصنوعی: از نیایش و خدمت تو، مرد در این دنیا بهرهای نیکو میبرد و در دنیای دیگر نیز پاداشی نیکو خواهد داشت.
هوش مصنوعی: هر چه در زندگی ما پیش بیاید، چه خوبی و چه بدی، بر اساس اراده و خواست تو است که تعیین میشود.
هوش مصنوعی: تو با نعمتها در را باز کردهای و با بلاها نیز قفل کردهای، به طوری که نعمتها در زندگیات وسیلهای برای گشایش و بلاها به عنوان مانعی برای پیشرفت هستند.
هوش مصنوعی: اگر کسی به نقش دستنوشتهٔ تو نگاه کند، تصویرگر چین از حسادت به زیبایی آن، تصویر کتاب مانی را محو و ناپدید میکند.
هوش مصنوعی: اگر از نوشتههای تو شگفتزده شوم، نباید تعجب کنم؛ زیرا این نوشتهها خالی از لطف نیست و به خاطر تواناییات در بیان فضل و علم است که چنین تأثیری دارد.
هوش مصنوعی: در زیر سایه او میتوان به آرامش و امنیت دست یافت، مگر اینکه این سایه فقط مانند سایه درخت طوبی باشد.
هوش مصنوعی: حرکات او به قدری زیبا و متداوم است که برای دشمنانش مانند درخشندگی زمرّد برای افعی عمل میکند. این درخشندگی آنها را به خود جذب میکند و تأثیر عمیقی بر آنها میگذارد.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که شخصی در اینجا تصور میکند که توانایی احیای مردگان را دارد، مانند عیسی که دعا میکرد و به زندگی بازمیگرداند. این فرد به شکلی غفلتنشده به قدرت خود اعتماد کرده است.
هوش مصنوعی: ای بزرگوار، هر ستایشی که من از تو داشته باشم، آسمان آن را مینویسد و سیارات به آن گوش میدهند.
هوش مصنوعی: در ابتدا به تو چیزی میگفتم و وقتی شعر تو را خواندم، سرشار از زیبایی و شادی شدم.
هوش مصنوعی: اگر شاعران عرب در وصف تو شعری سرودهاند، آن شعری که از شوق و دلباختگی نوشته شده، به خاطر زیباییها و ویژگیهای توست که آنها را مجذوب کرده است.
هوش مصنوعی: سعادت و خوشبختی تو را توصیف کردن و سلامت تو به مراتب ارزشمندتر از داستانها و قصههای معروفی همچون سعدی و سلمی است.
هوش مصنوعی: اگر تو را نشناسم که باعث افتخار من هستی، باید بگویم که من آن کس هستم که به جای افتخار، به عزت تو افتخار میکنم.
هوش مصنوعی: من همیشه همان را میگویم که از ابتدا گفتهام؛ امیدوارم که جان تو همیشه باقی بماند و جانم فدای تو باشد.
هوش مصنوعی: همیشه هر زمان که سیارهی بزرگ وضعیت مناسبی را در آسمان رقم بزند، به دنیا خبر خوشی خواهد رسید.
هوش مصنوعی: به خدا قسم، ای سعد اکبر، که هر لحظه سعادت بزرگ به دنیای کوچک بر میگردد.
هوش مصنوعی: بگذاریم با خوشی و شادابی و خوشحالی، بخت جوانمان با محبت و توجه خداوند بگذرد.
هوش مصنوعی: هزاران جشن باشکوه مانند جشن مهر و نوروز به همراه هزاران عید خوشحالکننده مانند عید فطر و عید قربانی برایتان آرزو میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مشوشست دلم از کرشمهٔ سلمی
چنان که خاطر مجنون ز طرهٔ لیلی
چو گل شکر دهیم درد دل شود تسکین
چو ترش روی شوی وارهانی از صفری
به غنچهٔ تو شکر خنده نشانهٔ باده
[...]
فغان از آن دو سیه زلف و غمزگان که همی
بدین زره ببری و بدان ز ره ببری
چه چیز بهتر و نیکوتر است در دنیی؟
سپاه نی ملکی نی ضیاع نی رمه نی
سخن شریفتر و بهتر است سوی حکیم
ز هرچه هست در این ره گذار بیمعنی
بدین سخن شدهای تو رئیس جانوران
[...]
مشوش است دلم از کرشمه سلمی
چنانکه خاطر مجنون ز طره لیلی
چو گل شکر دهیم در دل شود تسکین
چو ترش روی شوی وارهانی از صفری
بغنچه تو شکر خنده نشئه باده
[...]
فراخت رایت ملک و ملک به علیین
کفایت ثقت الملک طاهربن علی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.