زباغ و راغ به آسیب لشکر تِشرین
گرفت راه هزیمت سپاه فروردین
برون کشید ز باغ و ز راغ رایت خویش
چو دید بر سر کهسار رایت تشرین
چه رایتی است که تشرین زدست بر کهسار
که شد به لون دگر عالم بهشت آیین
گرفت گونهٔ دینار دشت مینا رنگ
نهاد تودهٔ کافور کوه مشکآگین
پدید شد به هوا بر مثال اهریمن
نهفته شد بهزمین در نگار حورالعین
نه باغ را خبرست از بنفشه و سوسن
نه راغ را اثرست از شکوفه و نسرین
نه هست لالهٔ کوهی پلنگ را بستر
نه هست سوسن حمری تذرو را بالین
اگرچه فصل بهار از خزان بهشت که دید
همی شکفته از آنگردد وکآشفته ازین
من از خزان به یکی چیز شاکرم که خزان
زبانهای درختان همی کند زرین
ز بهر آنکه درختان به آن زبان خوانند
به جشن مهر مدیح وزیر شاه زمین
نظام ملک رضیّ خلیفه شمس کفات
غیاث دولت و صدر اجل قوامالدین
ابوعلی حسن آن صاحبی که در عقبی
روان صاحب کافی به مهر اوست رهین
شعاع روزبهی تابد از جبین کسی
که در پرستش او برنهد به خاک جبین
سپهر تا به قیامت جدا نخواهد کرد
ز دست دولت او دامن شهور و سنین
به شکل حلقهٔ انگشتری است چنبر چرخ
ز بخت اوست در انگشتری نشانده نگین
اگر میان یم اندر صدف ندیدستی
نگاهکن قلم او در آن خجسته یمین
اگر خبر بدی ابلیس را ز نور دلش
به نار فخر و تکبر نکردی آن مسکین
سجود کردی و هرگز نگفتی آدم را
من آفریده ز نارم تو آفریده ز طین
ایا متابع رای تو مهر روشن تاب
و یا مسخرکلک تو عقل روشن بین
وزیر بازپسین خوانمت که تازه شده است
به روزگار تو دین رسول بازپسین
تو آن خجسته وزیریکه ازکفایت تو
کشید دولت سلجوق سر به علیین
تو آن ستوده مشیری که در فتوح و ظفر
شدستکلک تو با طبع شهریار قرین
تو آدمی و همه خلق چون فریشتگان
مخالف تو چو ابلیس خاک راه و لعین
اگر ز بهر تو ابلیس یک سجود نکرد
سزای لعنت گشته است تا به یومالدین
هر آن دعا که ز بهر تو بر شود به هوا
ستارهوار بتابد بر آسمان و زمین
ضمیر پاک تورا دیو کی کند وسواس
که هست بر سر تو پرّ جبرئیل امین
ز چرخ بر تو ثنا وزستارگان احسنت
ز بخت بر تو دعا وز فرشتگان آمین
تویی دلیل و معین جهانیان شب و روز
خدای باد تو را روز و شب دلیل و معین
کسی که بر تن و جان تو آفرین نکند
مباد بر تن و بر جان او مگر نفرین
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به وصف و تجلیل از یک وزیر بزرگ و صاحبنفوذ میپردازد. شاعر ابتدا به جنگ و آسیبهای ناشی از لشکر تشرین اشاره میکند و سپس به توصیف زیباییهای بهشت و تغییراتی که جنگ بهوجود آورده، میپردازد.
شاعر از وزیر به عنوان شخصی خدایی و شایسته یاد میکند که دولت سلجوقیان را به اوج میرساند و در فتوح و پیروزیها نقش بسزایی دارد. او را به فرشتگان تشبیه میکند و میگوید که ابلیس نتوانسته به او سجده کند زیرا او انسانی وارسته و موجه است. در پایان، شاعر دعا میکند که همه خیر و برکتها بر این وزیر نازل شود و هر کسی که او را نبخشد، نفرین شود.
بهطور کلی، شعر نمودار ترکیب بلاغت، ستایش و نیکیهای انسانی است که به کارکرد حکومتی و معنوی وزیر میپردازد.
هوش مصنوعی: درختان و باغها در برابر حملهی لشکر پاییز آسیب دیدند و سپاه بهاری از مسیر شکست فرار کردند.
هوش مصنوعی: پرچم خود را از باغ و دشت بیرون آورد، چون پرچم فصل پاییز را بر فراز کوهها دید.
هوش مصنوعی: چه نشانهای است که به کوهها و دشتها زده شده و دنیای جدیدی به رنگ بهشت درآمده است؟
هوش مصنوعی: رنگ صورت دشت مینا به رنگ سکههای طلا درآمد و تودهای از کافور رنگ کوه را به عطر مشک آغشته کرده است.
هوش مصنوعی: در آسمان، بهمانند شیطانی نمایان شد و در زمین، مانند یک نگار زیبا و دلفریب پنهان گشت.
هوش مصنوعی: نه باغ از وجود بنفشه و سوسن آگاه است و نه باغبان اثر شکوفه و نسرین را میداند.
هوش مصنوعی: نه لالهٔ کوهی برای پلنگ جایی دارد و نه سوسن حمری برای تذرو، به عبارت دیگر، در این مکان نه محلی برای آرامش و خوابیدن پلنگ وجود دارد و نه جایی برای استراحت تذرو.
هوش مصنوعی: به رغم اینکه فصل بهار زیباییهای خود را از خزان بهشت میبیند، اما تحت تأثیر آن، دچار تغییر و بینظمی میشود.
هوش مصنوعی: من از فصل پاییز به یک دلیل سپاسگزارم؛ آن هم این که پاییز بر سرِ درختان شاخ و برگشان را طلاگون میکند.
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه درختان به آن زبان صحبت میکنند، در جشن مهر، مدح وزیر شاه زمین را میخوانند.
هوش مصنوعی: حاکمیت کشور به دست فردی شایسته و مورد رضایت است که نور و زندگی را به جامعه میبخشد و در برپایی دولت و حفظ عدالت نقش کلیدی دارد.
هوش مصنوعی: ابوعلی حسن، شخصیتی است که در قیامت، به خاطر محبت و علمش، در سایه حمایت خداوند قرار دارد و از فضل او بهرهمند خواهد شد.
هوش مصنوعی: نور و روشنی روز به مانند تابی از پیشانی کسی ساطع میشود که در عبادت و پرستش او، پیشانیاش را بر خاک میگذارد.
هوش مصنوعی: آسمان تا پایان زندگی بشر، تاجگذاری و نعمتهای او را از ماهها و سالها جدا نخواهد کرد.
هوش مصنوعی: چرخ زندگی مانند حلقهی انگشتری است و سرنوشت او همانند نگینی در این حلقه قرار دارد.
هوش مصنوعی: اگر در دریا درون صدف چیزی نمیدیدی، بنگر که قلم او در آن دست راست خوشبخت چه کرده است.
هوش مصنوعی: اگر خبر بدی ابلیس را از نور دلش به خاطر فخر و غرور نرساندی، آن موجود بیچاره است.
هوش مصنوعی: تو در برابر خداوند سجود کردی و هرگز نگفتی که من آدم را از آتش آفریدم، در حالی که تو از گل ساخته شدهای.
هوش مصنوعی: آیا پیرو نظر تو، ستارهای درخشان وجود دارد یا اینکه فریب کارهای تو باعث میشود عقل روشن من مسخره شود؟
هوش مصنوعی: من وزیر آخرین پیامبر را مینامم، چرا که دین او در روزگار تو تازه و نو شده است.
هوش مصنوعی: تو آن وزیر خوشبختی که با دانایی و شایستگیات، دولت سلجوق را به اوج و علو رساندی.
هوش مصنوعی: تو آن ستودهای که در فتح و پیروزی به موفقیت رسیدهای و قلم تو با طبع شریف پادشاه همخوانی دارد.
هوش مصنوعی: تو انسان هستی و تمام مخلوقات دیگر مانند فرشتگان به تو احترام میگذارند، اما شیطان مانند ابلیس در برابر تو سرکش است و پست و حقیر به شمار میرود.
هوش مصنوعی: اگر ابلیس فقط به خاطر تو یک بار هم سجده نمیکرد، سزاوار لعنتی شده است که تا روز قیامت ادامه خواهد داشت.
هوش مصنوعی: هر دعایی که به خاطر تو به آسمان میرود، مانند ستارهای در آسمان و زمین میدرخشد.
هوش مصنوعی: ضمیر پاک و نیک تو چطور میتواند تحت تأثیر وسوسههای شیطانی قرار بگیرد، در حالی که بالای سر تو فرشته جبرئیل و نعمتهای الهی حضور دارند؟
هوش مصنوعی: از آسمان برای تو ستایش میکنند و ستارهها برایت نیکو بختی میطلبند. از جانب بخت نیز برایت دعا میشود و فرشتگان آمین میگویند.
هوش مصنوعی: تو هستی دلیل و راهنمای همهی جهانیان در شب و روز، و خداوند تو را در تمامی لحظات، راهنما و دلیل قرار داده است.
هوش مصنوعی: اگر کسی به تو پیامی نیکو نرساند، نباید بر او چیزی جز بدگویی و نفرین داشته باشی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ترنج بیدار اندر شده به خواب گران
گل غنوده برانگیخته سر از بالین
هرآن که خاتم مدح تو کرد در انگشت
سر از دریچه زرین برون کند چو نگین
بخار دریا بر اورمزد و فروردین
همی فرو گسلد رشته های درّ ثمین
ز آب پاک دهان پر ستاره دارد ابر
ز باد پاک شکم پر ستاره دارد طین
بمشکرنگ لباس اندرون شدست هوا
[...]
همی کند به گل سرخ بر بنفشه کمین
همی ستاند سنبل ولایت نسرین
بنفشه و گل ونسرین و سنبل اندر باغ
به صلح باید بودن چو دوستان، نه بکین
میان ایشان جنگی بزرگ خواهد خاست
[...]
بشکل غالیه دانیست لاله ، یاقوتین
نشان غالیه اندر میان غالیه دان
بتی بمهر چو لیلی بچهر چون شیرین
بوصل او دل من شاد و عیش من شیرین
مثل زنند بشیرین لبش و لیکن هست
حدیث کردن شیرین او به از شیرین
اگر بچین بنگارند نقش چهره او
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.