هست آفتاب روی زمین خسرو زمان
گسترده روشنایی او بر همه جهان
مسعودشاه ماه دو هفته است و پیش او
طُغرل شه است مشتری و حضرت آسمان
روزی مبارک استکه بر آسمان ملک
هست آفتاب و مشتری و زهره را قران
اقبال بود رهبر و همراه رکن دین
تا از قبول شاه دلش گشت شادمان
او را به نزد شاه مثابت زیادت است
کامد به اختیار بر شاه میهمان
اینجا همه ملوک همی میهمان شدند
زیرا که پادشاه ملوک است میزبان
ای شاهزادگان هنرمند با هنر
بخت شما جوان و شما همچو او جوان
فخر آورید و سر بفرازید شاهوار
زین عَمِّ نیکبخت و خداوند مهربان
کاندر همه جهان نبود خسروی چنین
بگزیدهٔ خدای و جهان را خدایگان
شاهی است او که دولت او هست بیقیاس
شاهی است او که نصرت او هست بیکران
آثار اوست از حد کشمیر تا به روم
اخبار اوست از در چین تا به قیروان
همتای او ز گوهر سلجوقیان که بود
سلطان مُلکپرور و شاه مَلَک نشان
مانند او ز تخمهٔ داودیان که داد
داد هنر به دولت و تیغ جهان ستان
هنگام آنکه بر در غزنین مصاف کرد
آسیب او رسید ز غزنی به مولتان
در رزم او ز خون حسودان رنگساز
بر تیغ نیل رنگ چو بشکفت ارغوان
اندر دیار هند ز بس رویهای زرد
گفتی به جای نیل بکشتند زعفران
مشنو خبر ز رستم زال و سفندیار
زیرا که بیش و کم بود اخبار باستان
بنگرکه از عراق و زمازندران و هند
وز حِلّه و جبال و ز خوارزم و سیستان
اینجا چه سروران و بزرگان رسیدهاند
در بارگاه شاه کمر بسته بر میان
شاهان نامدار و امیراننامور
شیرانِ کامکار و دلیرانِ کامران
اکنون اگر به شرق عنانش شود سبک
اکنون اگر به غرب رکابش شود گران
پیش رکاب او که کند پای در رکاب
پیش عنان او که زند دست بر عنان
ای دولت تورا ز فلک بهترین مقام
ای همت تو را ز عُلیٰ برترین مکان
درگَرد اسب دولت تو کی رسد ضمیر
بر خاک پای همّت تو کی رسد گمان
چونانکه فخر گوهر عَدنان محمدست
سلجوق را تویی ز هنر فَخرِ دودمان
اندر جهان ز هیبت تیر و کمان تو
چون تیر گشت راست بسی کار چون کمان
اندر عِراق و غزنین سلطان زدست توست
و اندر دیار تُرک هم از دست توست خان
این ملک و این سپه که تو را جمع کرد بخت
وین فتح و این ظفر که تو را داد غیبْدان
هرگز به هیچ وقت ندیدست کس بهخواب
هرگز به هیچ عصر ندادست کس نشان
فرّ تو خلق را زنَوائب دهد نجات
عدل تو ملک را ز حوادث دهد امان
آنجا که از سخایکریمان رود سخن
از تو زند کریم سخی دست داستان
گر بگذرد سخای تو بر بحر موج زن
ابری کز او رود نبود جز گهر فشان
مهر از سپهر تیغ چو زرین سنان زند
تا نیزهٔ تو را بود از تیغ او سنان
چون محشرست درگه تو روز بار و عرض
چون جنت است مجلس تو روز بزم و خوان
می چون به یاد تو زقدح در دهان شود
میخواره را چو چشمهٔ حیوان شود دهان
آمد به فرّخی مَهِ شعبان و حاضرند
آزادگان به بزم تو و شاهزادگان
از بهر توشه ی رمضان بر فراز جام
وز بهر دیدهٔ همگان بر فروز جان
بشنو ثنای من که به اخلاص بودهام
پیش چهار شاه چهل سال مدحخوان
وقف است بر دو چیز تو من بنده را دو چیز
بر دیدن تو دیده و بر مدح تو زبان
تا باشد از بهار و خزان در جهان اثر
هر سال بر دوام به نوروز و مهرگان
از مهر تو خزان ولی باد چون بهار
وز کین تو بهار عدو باد چون خزان
تو ملک را به عدل و سیاست نگاهدار
و ایزد تو را به فضل و عنایت نگاهبان
در خدمت تو هر دو ملک یافته قبول
افزوده از قبول تو اقبال این و آن
ایام تو مساعد و انعام تو مدام
پیمان تو مؤکد و فرمان تو روان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، سخن از پادشاهی به نام خسرو زمان و ویژگیهای اوست. او به عنوان آفتاب روی زمین توصیف شده که نور و روشنیاش همه جا را فرا گرفته است. مسعودشاه و طغرل شه نیز به عنوان همراهان وی ذکر شدهاند. در بارگاه او مهمانیها و جشنها برگزار میشود و شخصیتهای برجسته و هنرمند جمع شدهاند. شاعر به عظمت خسرو زمان اشاره میکند و او را بینظیر در جهان معرفی میکند.
شاعر به دستاوردهای خسرو زمان از کشمیر تا روم و تأثیر او در جنگها و پیروزیها اشاره دارد. همچنین میگوید که برتری او در دوستی با بزرگان و حاکمان دیگر نمایان است. او با سخاوت و عدالت حکومت میکند و روزهای جشن و سرور را زینت میبخشد. در نهایت، شاعر از ایزد میخواهد که خسرو زمان را در مقام و شرایطش یاری کند و از فضل و عنایتش محافظت کند.
هوش مصنوعی: آفتاب مانند پادشاهی بزرگ بر روی زمین میتابد و نور او همه جا را روشن کرده است.
هوش مصنوعی: مسعودشاه مانند ماهی است که دو هفته از ماهش گذشته و در کنار او، طُغرل شاه قرار دارد که درخشش خاصی دارد، مانند سیاره مشتری و در مقام و مرتبه آسمانی است.
هوش مصنوعی: روزی خوشیمن است که در آسمان ملک، آفتاب و سیارههای مشتری و زهره کنار هم قرار گرفتهاند.
هوش مصنوعی: اقبال به عنوان پیشوا و یاریدهندهی اصول دین شناخته میشد تا زمانی که با پذیرش پادشاه، خوشحال شد.
هوش مصنوعی: او را به نزد پادشاه احترام و ارزشی بالاست و به اختیار خود به عنوان مهمان وارد دربار شاه میشود.
هوش مصنوعی: در اینجا همه شاهان به مهمانی آمدهاند، چون پادشاه، خود میزبان است.
هوش مصنوعی: ای شاهزادگان هنرمند، با استعداد و هنری که دارید، شما همیشه جوان و شاداب خواهید بود.
هوش مصنوعی: با افتخار و سر بلند باشید مانند شاه، به خاطر این عموی نیکبخت و مهربان.
هوش مصنوعی: در سراسر جهان، چنین پادشاهی وجود ندارد که به انتخاب خداوند باشد و او سرور جهان باشد.
هوش مصنوعی: او شاهی است که قدرت و مقامش قابل مقایسه نیست و او شاهی است که یاری و پشتیبانیاش بیپایان است.
هوش مصنوعی: آثار او در همه جا مشهود است، از کشمیر تا روم. اخبار و پیامهای او از دروازههای چین تا قیروان به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: کسی که در زمان سلجوقیان همتای او وجود ندارد، پادشاهی است که سرزمینها را پرورش میدهد و نشانی از بزرگی و مقام والای پادشاهی دارد.
هوش مصنوعی: مانند او از نسل داود که هنر و توانایی را به حکومت بخشید و بر دنیا تسلط یافت.
هوش مصنوعی: زمانی که او در دروازه غزنین به نبرد پرداخته بود، آسیب او از غزنی به مولتان رسید.
هوش مصنوعی: در میدان جنگ، از خون حسودان رنگی بر تیغ نیل (تیغ آبی) نشسته که درست مانند زمانیست که گل ارغوان شکفته میشود.
هوش مصنوعی: در سرزمین هند به خاطر تعداد زیاد چهرههای زرد، انگار به جای نیل، زعفران کاشتهاند.
هوش مصنوعی: به صحبتها و داستانهای مربوط به رستم زال و سفندیار توجه نکن، چرا که این داستانها مربوط به گذشتهاند و میتوانند دقیق یا نادقیق باشند.
هوش مصنوعی: بنگر که از سرزمینهای مختلف مانند عراق، مازندران، هند، حلّه، جبال، خوارزم و سیستان چه خبرهایی و چه وقایعی رخ میدهد.
هوش مصنوعی: در اینجا چه شخصیتها و بزرگان محترمی در حضور شاه جمع شدهاند و با جدیت و اراده آماده خدمت هستند.
هوش مصنوعی: شاهان و امیران مشهور، افرادی هستند شجاع و موفق که در میدانهای جنگ و زندگی پیروزند.
هوش مصنوعی: حال اگر گفته شود که به سمت شرق میرود، حرکتش سبک خواهد بود، و اگر به سمت غرب برود، برایش سنگین خواهد بود.
هوش مصنوعی: در حضور او که پا را به رکاب میگذارد، و در مقابل او که دست به یراق میزند، انسان هیچ جایگاهی ندارد.
هوش مصنوعی: ای نعمت و خوشبختی، تو از آسمان بهترین سرنوشت را داری و تلاش و ارادهات تو را به بالاترین جایگاهها میرساند.
هوش مصنوعی: در اطراف اسب دولت تو، اندیشهام به کجا میرسد؟ فکر نمیکنم که به پای تلاش تو برسد.
هوش مصنوعی: تو همچون فخر و اعتبار خاندان محمد، منبع افتخار و هنرمندی برای خانواده سلجوقی هستی.
هوش مصنوعی: در دنیای بیرون به خاطر قدرت و جاذبهی تیر و کمان تو، بسیاری از کارها مانند تیر که بهراستی مستقیم میشود، بهراحتی پیش میروند.
هوش مصنوعی: در عراق و غزنین، سلطنت از آن توست و در سرزمین ترکها نیز خانان تحت اختیار تو هستند.
هوش مصنوعی: این سرزمین و این ارتش که تو را در کنار هم جمع کردهاند، نتیجهی شانس و این پیروزی و موفقیتی که به تو عطا شده، از علم ماورا است.
هوش مصنوعی: هیچکس در خواب هیچگاه نشانهای ندیده و هیچکس در هیچ زمانی علامتی نداده است.
هوش مصنوعی: فرار تو از درد و مشکلات، موجب نجات مردم میشود و عدالت تو به سرزمینها امنیت میبخشد و از بلاها حفظ میکند.
هوش مصنوعی: جایی که سخاوت و بخشش بزرگمردان به زبان آید، تو نیز چون کریم و بخشنده به داستانها اشاره خواهی شد.
هوش مصنوعی: چنانچه بخشش تو همچون امواج دریا جاری شود، ابرها تنها گوهری به همراه نمیآورند و جز زیباییهای درونی چیزی بر جای نمیگذارند.
هوش مصنوعی: خورشید مانند تیغی طلایی از آسمان میتابد، تا اینکه نیزهات به خاطر آن تیغ، خود را به نمایش بگذارد.
هوش مصنوعی: محل تو در روز قیامت مانند محشر است و جمعتان در روز جشن و مهمانی مانند بهشت میباشد.
هوش مصنوعی: وقتی که یاد تو به یادم میآید، نوشیدن شراب برایم مانند چشمهای میشود که حیات و سرزندگی را به وجود میآورد.
هوش مصنوعی: ماه شعبان فرارسیده و آزادگان و شاهزادگان در مجالس جشن و شادی تو حاضر هستند.
هوش مصنوعی: برای کسب توشۀ ماه رمضان، بر روی کرسی قرار گرفته و برای روشن کردن چشمهای همگان، جان خود را پرنور کن.
هوش مصنوعی: به سخنان من گوش کن که من با تمام صداقت و خلوص، در طول چهل سال، مدح و ستایش چهار شاه را سرودهام.
هوش مصنوعی: من به دو چیز متعهد هستم: یکی اینکه چشمانم همیشه به تو دوخته شده و دیگری اینکه زبانم برای ستایش تو به کار میرود.
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که تا زمانی که تغییرات فصلها به خصوص بهار و پاییز در جهان وجود دارد، هر سال تاثیر این تغییرات بر زندگی و روح مردم همواره در آیینهای نوروز و مهرگان دیده میشود.
هوش مصنوعی: دوستی و محبت تو باعث شده که حتی در فصل خزان هم حال و هوای بهار برقرار باشد، اما دشمنی تو مانند باد سرد خزان است که فضا را سرد و بیروح کرده است.
هوش مصنوعی: سلطنت خود را با عدل و تدبیر حفظ کن و خداوند تو را با لطف و رحمتش محفوظ بدارد.
هوش مصنوعی: در خدمت تو، هر دو جهان از تو پذیرش یافتهاند و به واسطهی رضایت و تایید تو، خوششانسی این و آن به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: روزهای تو خوش یمن و نعمتهای تو پیوسته است. پیمان تو استوار و دستورات تو جاری است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هان! صائم نوالهٔ این سفله میزبان
زین بی نمک ابا منه انگشت در دهان
لب تر مکن به آب، که طلقست در قدح
دست از کباب دار، که زهرست توامان
با کام خشک و با جگر تفته درگذر
[...]
گفتم نشان ده از دهن ای ترک دلستان
گفتا ز نیست ، نیست نشان اندرین جهان
گفتم که ساعتی ببر من فرونشین
گفتا که باد سرد زمانی فرو نشان
گفتم که باد سرد زیان داردت همی
[...]
بگشاد مهرگان در اقبال بر جهان
فرخنده باد بر ملک شرق مهرگان
سلطان یمین دولت میر ملوک بند
محمود امین ملت شاه جهان ستان
شاهی که پشت صد ملک کامران بدید
[...]
بنگر بدین رباط و بدین صعب کاروان
تا چونکه سال و ماه دوانند هردوان
من مر تو را نمودم اگرچه ندیده بود
با کاروان رباط کسی هر دوان دوان
از رفتن رباط نه نیز از شتاب خود
[...]
گویی که ماه و مشتری از جرم آسمان
تحویل کرده اند بباغ خدایگان
وز ماه و مشتری شده آن خاک پرنگار
نوری عجیب صورت و شکلی بدیع سان
نی نی ، که ماه و مشتری از وی ربوده اند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.