گر ز حضرت به سوی خلد برین رفت پدر
گشت چون خلدبرین حضرت از اقبال پسر
ور به غرب اندر یکباره نهان شد خورشید
از سوی شرق پدید آمد تابنده قمر
ور شجر در چمن ملک بیفتاد ز پای
پایدارست هم اندر چمن ملک ثمر
ور شد از بیشهٔ دولت اثرِ شیر ژیان
اندر آن بیشه هم از بچهٔ شیرست اثر
ور ز آفاق بشد فرّخی فرِّ هُمای
باز بگشاد در آفاق به پیروزی پر
ور شد از دور فلک زیر زمین بحر کرم
موج زد بر فلک از روی زمین بحر هنر
پسر فضل کریمیکه به افضال و کرم
از جهان ختم محمد همه فتح است و ظفر
خواست از آفت و آشوب درین ماه نفیر
آمد از راحت و آرام درین ماه نفر
جامهٔ تعزیت افکند در آن ماه قضا
مژدهٔ تهنیت آورد در این ماه قدر
پیش یزدان به قیامت گله و شکر کند
پدر از ماه محرم پسر از ماه صفر
بودنی بود و قلم رفت و چنان خواست خدا
که ستاند ز یکی ملک و سپارد به دگر
از پسر هست به عقبی پدر افروختهٔ جان
وز پدر هست به دنیا پسر افراخته سر
ای امیری که تو را هست اَمارتْ زیبا
وی وزیریکه تو را هست وزارت درخور
هم کریم بن کریم بن کریمی ز نسب
هم وزیر بن وزیر بن وزیری بهگهر
نام پیغمبر و جاه پدر امروز توراست
وز تو شادست روان پدر و پیغمبر
بود هم نام تو خیر بشر و فخر عرب
تویی امروز جمال عجم و زیْنِ بشر
صدر فخری و نظامی به تو میراث رسید
چیست در عالم از این خوبتر و زیباتر
پدر و جد تو کردند همهٔ کار به حق
ملک مشرق حق داد بهدست حق ور
ای چو خورشید به جوزا تو قبول ملکی
که ز خورشید و ز جوزاش سزد تاج و کمر
جسم شد ملت و تأیید تو در جسم روان
چشم شد دولت و تدبیر تو در چشم بصر
یافت میدان زرکاب و قدمت حشمت و جاه
یافت دیوان ز بنان و قلمت رونق و فر
درگهت کعبهٔ فخرست و کَفَت زمزم جود
حاجیانند بزرگان و رکاب تو حجر
خلق چونکشت بهارند و تو همچون مطری
کشت را چاره نباشد به بهاران ز مطر
مرهمی نه زکرم بر جگر خلق جهان
که شدستند ز داغ پدرت خسته جگر
اندرین ملک به جای پدر خویش نشین
واندرین قوم به چشم پدر خویش نگر
هرچه ممکن شود از عدل نظر باز مگیر
که امید همگی در تو به عدل است و نظر
عذر بپذیرکه مدح تو نگفتم بهکمال
که تَسلّی است درین شعر و شگفتی و عبر
چون تسلی و شگفتی و عبر جمع شود
مدح ممدوح به واجب نتوان برد بسر
تاکه باشد به زمین بر اثر هفت اقلیم
تا که باشد به فلک بر نظر هفت اختر
باد هفت اقلیم اندر خط فرمان ملک
باد هفت اختر سیاره تو را فرمانبر
از تو راضی به جنان جان خداوند شهید
وز تو باقی به جهان گوهر او تا محشر
همه آفاق به مهر تو سپرده دل و جان
وز حوادث همه را حشمت و جاه تو سپر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به ستایش پدر و پسر در مقام امارت و وزارت پرداخته و به تحولات و تقدیرات الهی اشاره دارد. شاعر به نقش پدر در رهبری و پسر در پیوستگی آن اشاره میکند و از ویژگیهای مثبت هر یک حرف میزند. همچنین، شاعر به برکتهای الهی، عدل و انصاف، و امید مردم به رهبری آنها تأکید میکند. او با استفاده از نمادهای طبیعی مانند خورشید و قمر و referencias تاریخی به نام پیغمبر و بزرگان، مقام والای شخصیتها را در تاریخ و جامعه تشریح میکند. نهایتاً، شاعر دعای خیر و آرزوی توفیق برای آنها دارد و امید به عدل و فضل را در دل مردم میپروراند.
هوش مصنوعی: اگر پدر به سمت بهشت برین رفت، گویی که او نیز در آنجا به مقام والدینی رسیده است، زیرا بهشت برین از خوش شانسی و اقبال پسر به دست آمده است.
هوش مصنوعی: اگر خورشید ناگهان در سمت غرب ناپدید شود، از سوی شرق قمر روشن و تابان خواهد شد.
هوش مصنوعی: اگر در باغ، درختی از پادشاهی زمین بیفتد، اما در همان باغ درختانی به بار بنشینند، نشان از ادامهی زندگی و شکوفایی است.
هوش مصنوعی: اگر در جنگل نشانهای از قدرت شیر وجود داشته باشد، در آن جنگل همچنین نشانهای از فرزندان شیر نیز به چشم میخورد.
هوش مصنوعی: اگر بر آلام و مشکلات غلبه یابی و شادی و سعادت به تو روی آورد، درهای موفقیت و پیروزی به روی تو گشوده میشود.
هوش مصنوعی: اگر بخواهیم این بیت را به زبان ساده و روان بیان کنیم، میتوان گفت: اگر چرخ گردونه آسمان، زیر زمین قرار گیرد، دریاهایی از کرم و نیکی بر آسمان موج خواهد زد و از روی زمین، دریاهایی از هنر و خلاقیت به وجود میآید.
هوش مصنوعی: پسر کریم، یعنی کسی که دارای ویژگیهای نیکو و بزرگی است، به خاطر بخشش و خوبیهایش در زندگی، مانند روشناییای است که برتری و موفقیتها را از زمان پیامبر محمد به ارمغان آورده است.
هوش مصنوعی: در این ماه، از شکوه و ناآرامی درخواست شد و صدای آرامش به گوش رسید.
هوش مصنوعی: در زمانی که سرنوشت و حادثهها غمی بر ما آورده، خبر خوشی نیز در زمان ویژهای به ما میرسد.
هوش مصنوعی: در روز قیامت، پدر که از وقایع ماه محرم آگاه است، از یزدان شکایت میکند و در عین حال شکرگزاری مینماید، در حالی که پسرش از وقایع ماه صفر گله میکند و به خاطر آن از خداوند سپاسگزاری میکند.
هوش مصنوعی: یک موجودیتی وجود داشت و قلم، یعنی نوشتن و ثبت وقایع، ادامه پیدا کرد. خداوند چنین خواسته است که حکومتی از یک نفر گرفته و به شخص دیگری عطا کند.
هوش مصنوعی: از پسر نشانههای عشق و زندگی پدر در قلب او وجود دارد و پسر نیز به نوبه خود، نشانههایی از پدر را در جهان به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: ای امیری که نمایش و زیبایی حکومت تو چشمنواز است و ای وزیری که شایستگی و لیاقت تو در مقام وزارت مشخص است.
هوش مصنوعی: این جمله به این معنی است که فرد مورد نظر از نسلها و خاندانهای بزرگ و معزز بوده است. او علاوه بر این که خود فردی بزرگ و کریم است، فرزندی از یک نسل بزرگزاده و وزیر هم بهحساب میآید. این نشاندهندهی ریشهدار بودن و جایگاه والا و شریف این فرد در جامعه است.
هوش مصنوعی: امروز نام پیامبر و مقام پدر تو باعث افتخار و شادی آنهاست و روح پدر و پیامبر از تو خوشحال و مسرور است.
هوش مصنوعی: تو بهترین خیر برای بشر و افتخار عرب هستی. امروز تو زیبایی عجم و زینت بشریت هستی.
هوش مصنوعی: شما از بزرگانی چون صدر فخری و نظامی ارث بردهاید. در دنیا چه چیزی میتواند از این زیباتر و بهتر باشد؟
هوش مصنوعی: پدر و نیاکان تو همه کارها را به درستی انجام دادند و به واسطه حق، سرزمین مشرق به دست کسی سپرده شد که شایسته است.
هوش مصنوعی: ای تو مانند خورشید در برج جوزا، شایستگی و مقامی را داری که به خاطر درخشش و زیباییات سزاوار تاج و کمربند هستی.
هوش مصنوعی: جسم ملت به وجود آمده و تأیید تو آن را زنده نگه داشته است. چشم به منزله دولت است و تدبیر تو در آن دیده میشود.
هوش مصنوعی: در میدان زندگی به اعتبار و مقام رسیدی، و از دستاوردهایت به زرق و برق و رونق در کارهایت افزوده شد.
هوش مصنوعی: مکان تو مانند کعبه، نشانهٔ افتخار است و دستت مانند آب زمزم، بخششکننده به زائران است. بزرگان و پیشوایان به تو تکیه میکنند و در خدمت تو قرار دارند.
هوش مصنوعی: مردم همچون دانههای زراعت در بهار هستند و تو مانند بارانی که به این دانهها نیاز دارد، نمیتوانی بدون بارش بهاری، به آنها کمک کنی.
هوش مصنوعی: در دل مردم جهان، درد و غم ناشی از از دست دادن تو به شدت احساس میشود و هیچ دارویی برای التیام این جراحت وجود ندارد.
هوش مصنوعی: در این سرزمین به جای پدر خود بنشین و در این جامعه به چشمان پدر خود نگاه کن.
هوش مصنوعی: هر چیزی که میتوانی از عدالت ببینی، از دیدن آن دور نشو، زیرا تمام امیدها به تو و عدالت تو بستگی دارد.
هوش مصنوعی: از تو عذر میخواهم که نتوانستهام بهطور کامل تو را ستایش کنم، چون این شعر تنها تسلی و حیرتزدهام را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: وقتی تسلی و شگفتی و عبرت با هم جمع شوند، نمیتوان به طور کامل و شایسته از ممدوح (شخص مورد ستایش) یاد کرد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که زمین تحت تأثیر هفت اقلیم قرار دارد، آسمان نیز تحت نظر هفت ستاره است.
هوش مصنوعی: بادهایی که از هفت اقلیم میوزند، تحت فرمان ولیّ و صاحباختیار این سرزمین هستند، و همچنین هفت اختر (سیارات) نیز به تو احترام میگذارند و به دستورات تو عمل میکنند.
هوش مصنوعی: از تو راضی به بهشت جان خداوند شهید و از تو باقی در دنیا، گوهر تو تا روز قیامت.
هوش مصنوعی: تمام جهان به عشق و محبت تو دل و جان خود را فدای تو کردهاند و در برابر همه سختیها و مشکلات، قدرت و مقام تو در حمایت از آنهاست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از خضاب من و از موی سیه کردن من
گر همی رنج خوری، بیش مخور، رنج مبر!
غرضم زو نه جوانی است؛ بترسم که زِ من
خردِ پیران جویند و نیابند مگر!
رمضان رفت و رهی دور گرفت اندر بر
خنک آن کو رمضان را بسزا برد بسر
بس گرامی بود این ماه ولیکن چکنم
رفتنی رفته به و روی نهاده بسفر
سبکی کرد و بهنگام سفر کرد و برفت
[...]
عید شاداب درختیست که تا سال دگر
از گل و میوۀ او بوی همی یابی و بر
بوی آن گل بترازد چو خرد کار دماغ
بر آن میوه بتازد چو خرد سوی جگر
زین گل و میوه همان به که یکی گیرد بار
[...]
دستهها بسته به شادی بر ما آمدهای؟
تا نشان آری ما را ز دل افروز بهار؟
ای دلارام و دل آشوب و دلاویز پسر
عهد کرده بوفا با من و نابرده بسر
غم عشق تو روانم بلب آورده بلب
درد هجر تو توانم بسر آورده بسر
شمنان چون تو ندیدند و نبینند صنم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.