فری عید مسلمانان و فرخ جشن پیغمبر
همایون و مبارک باد بر سلطان نیکاختر
جلال دولت نامی شهنشاه رهی پرور
جمال ملت باری ملکشاه فلک منظر
چنو سلطان نبودست و نخواهد بود تا محشر
پناه گوهر آدم معز دین پیغمبر
ز توران تا در ایران به امر اوست هر لشکر
ز مشرق تا در مغرب به حکم اوست هر کشور
جهان جسم است و ما اَعراض و جود شاه چون جوهر
زمین بحرست و ما کشتی و عدل شاه چون لنگر
ز نوشِروان و اسکندر چرا باشم سخنگستر
که سلطان بندگان دارد چو نوشروان و اسکندر
کفش چون کوثر جنت دلش چون رحمت داور
که دیده است ای عجب شاهی به دل رحمت به کف کوثر
یکی باغی است مهر شاه و عمر دوستانش بر
یکی مرغی است تیر شاه و مرگ دشمنانش پر
دل آن کس شود شادان که دارد مهر او در بر
تن آن کس شود بیجان که دارد کین او در سر
به دست ماهکردار و به تیغ آسمان پیکر
همی بخشد جهان یکسان همیگیرد جهان یکسر
به تیغ و دست خسرو در دو ابرست ای عجب مضمر
یکی در رزم بارد خون یکی در بزم بارد زر
اگر یک نوبت دیگر کشد لشکر به روم اندر
ز دین عیسی مریم نگوید هیچکس دیگر
چلیپا خانه بردارد براندازد بت و بتگر
ز قیصر جان برد رهبان ز رهبان سر برد قیصر
چنین راهی توان رفتن کجا دولت بود رهبر
چنین رایی توان کردن که را ایزد بود یاور
مرا دفتر فلکوار است و وصف شاه چون دفتر
مرا خاطر صدفوارست و مدح شاه چون گوهر
چو دارد دفتر و خاطر ز وصف و مدح او زیور
برآید لؤلؤ از خاطر بتابد گوهر از دفتر
همیشه تا که از تقدیر یزدان است خیر و شر
همیشه تا که از تاثیر گردون است نفع و ضر
بقای شاه عالم باد و عالم شاه را چاکر
دلش دارندهٔ شادی سرش زیبندهٔ افسر
همیشه در دو دست او دو نعمت باد جانپرور
یکی چون روح بایسته یکی چون دیده اندر خَور
یکی خوشرنگ چون مرجان یکی خوشبوی چون عنبر
یکی جام می صافی یکی زلف بت دلبر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به تمجید و ستایش از سلطان و پیغمبر اسلام میپردازد. شاعر عید مسلمانان و جشن پیغمبر را تبریک میگوید و جلال و شکوه سلطنت را ستایش میکند. او به برتری و ویژگیهای خاص سلطان اشاره میکند و میگوید که چنین سلطانی در گذشته نبوده و در آینده نیز نخواهد بود. توصیفاتی از عدالت و بخشش او به تصویر کشیده میشود و تأکید بر این نکته که سلطنتاش موجب خوشبختی دوستان و دردسر بزرگی برای دشمنان است، وجود دارد. شاعر در نهایت برای ادامهدار بودن حکومت و بقای سلطان دعا میکند و آرزو میکند که دل و جان او همیشه شاداب باشد.
هوش مصنوعی: به جشن عید مسلمانان و جشن بزرگداشت پیامبر بزرگوار، تبریک میگویم و همچنین به پادشاه نیکبخت.
هوش مصنوعی: به افتخار سلطنت نامی و عظیم، پادشاهی که از زیبایی و شکوه ملت خود حمایت میکند و به واقع، ملکشاه نمایانگر چهرهی آسمان است.
هوش مصنوعی: هیچگاه و تا روز قیامت، سلطانی وجود نخواهد داشت که بتواند پناهگاه و حامی گوهر انسانیت، یعنی دین پیامبر باشد.
هوش مصنوعی: از سرزمین توران تا ایران به دستور اوست، هر لشکری از سمت مشرق تا مغرب به فرمان اوست.
هوش مصنوعی: جهان مانند یک جسم است و ما ویژگیها و حالتهای آن. وجود پادشاه مانند جوهری است که زمین را شکل میدهد، در حالی که ما مثل کشتیهایی هستیم که در این زمین به حرکت در میآییم. همچنین، عدالت پادشاه مانند لنگری است که کشتیها را ثابت نگه میدارد.
هوش مصنوعی: چرا باید درباره نوشروان و اسکندر صحبت کنم در حالی که سلطان بندگان مانند نوشروان و اسکندر وجود دارد؟
هوش مصنوعی: کفش او مانند نهر بهشتی است و دلش مانند رحمت خداوند. چه عجیب است که شاهی با دل رحتم به این کفش بهشتگونه نگاه میکند.
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به دو موضوع مهم میشود؛ یکی محبت و دوستی که به زندگی و رشد کسانی که به مهر شاه وابستهاند مربوط میشود و دیگری به آزار و آسیب رسانی به دشمنان که به مرگ و نابودی آنها منجر میشود. باغ نماد زندگی و دوستی است، در حالی که پرنده نماد خطر و تهدید برای دشمنان است. به طور کلی این تصویر از تضاد میان محبت و کینه صحبت میکند.
هوش مصنوعی: کسی که محبت او را در کنار خود داشته باشد، دلش شاد و خوشحال است. اما آن کس که کینهاش را در دل دارد، بیروح و بیجان میشود.
هوش مصنوعی: دنیا با دست زیبای ماه و قدرت آسمان شکل میگیرد و به یک شکل واحد در میآید. همه چیز در جهان به یکباره تحت تاثیر این نیروها قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به تضاد و تفاوت در دو وضعیت مختلف اشاره میکند. در یکی از این وضعیتها، خسرو (شاه) با تیغ و دستانش به جنگ میرود و در این میدان خون میریزد، و در وضعیت دیگر، او در مراسم و جشنها شرکت کرده و دارایی و زر را درمیآورد. این دو وضعیت نشاندهنده زیبایی و زشتی، جنگ و جشن، و تضادهای زندگی است.
هوش مصنوعی: اگر یک بار دیگر لشکری به روم بیفتد، دیگر هیچ کس از دین عیسی مریم صحبت نخواهد کرد.
هوش مصنوعی: یک چلیپای عظیم میتواند خانهای را نابود کند و بتها و بتپرستان را از زندگی رحیم کند. این چلیپا، جان قیصر را از او میگیرد و سر رهبان را نیز از او جدا میسازد.
هوش مصنوعی: در این جهان، آیا میتوان راهی را پیمود که در آن خوشبختی و موفقیت وجود داشته باشد؟ و آیا میتوان به کسی که نظری درست و راهگشا دارد، اعتماد کرد، آنهم در شرایطی که خداوند حامی اوست؟
هوش مصنوعی: من دفتری دارم که مانند آسمان است و وصف پادشاه در آن مانند دفتری دیگر برای من است. یاد و خاطر من مانند صدفی است و ستایش پادشاه مانند گوهری در آن قرار دارد.
هوش مصنوعی: وقتی کسی در ذهن و یادداشتهایش به توصیف و ستایش او مشغول است، همانند این میماند که درخشش مرواریدها از یاد او بر میخیزد و جواهرات از نوشتههایش میتابند.
هوش مصنوعی: همیشه هر چه که به تقدیر خداوند مربوط میشود، خیر و شر دارد و همچنین هر چیزی که تحت تأثیر گردش آسمانها قرار میگیرد، میتواند سود و ضرر داشته باشد.
هوش مصنوعی: عمر و زندگی شاه عالم (پادشاه کل جهان) همیشه پایدار باشد. و او برای این که به امور جهان رسیدگی کند، نیازمند خدمتگزارانی است که دلشان شاد و چهرهشان زیبا باشد.
هوش مصنوعی: او همیشه دو نعمت ارزشمند در دستانش دارد که جان انسان را nourish میکند؛ یکی مانند روح است که وجود را لازم دارد و دیگری مانند چشم است که به دیدن و درک جهان کمک میکند.
هوش مصنوعی: یکی به زیبایی رنگ مرجان است، یکی دیگر خوشبوست مانند عطر عنبر، یکی جام می شفاف و زلال دارد و دیگری زلف دلبر به زیبایی دلنواز است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نگارینا، شنیدستم که: گاه محنت و راحت
سه پیراهن سلب بودهست یوسف را به عمر اندر
یکی از کید شد پر خون، دوم شد چاک از تهمت
سوم یعقوب را از بوش روشن گشت چشم تر
رخم ماند بدان اول، دلم ماند بدان ثانی
[...]
گه آن آراسته زلفش زره گردد گهی چنبر
گه آن پیراسته جعدش ببارد مشگ و گه عنبر
رخی چون نو شکفته گل ، همه گلبن برنگ مل
همه شمشاد پر سنبل ، همه بیجاده پر شکر
برو از نیکوئی معنی ، بغمز از جادوئی دعوی
[...]
کهی چون طور سینا بود ازو آویخته ثعبان
ز پشت او درخشنده کف موسی پیغمبر
به پشت ژندهپیلان برنشسته ناوکاندازان
چو عفریتان آتشبار بر کوه گران پیکر
عروس ماه نوروزی چه کرد آن دانۀ گوهر؟
که نورش ماه تابان بود و سعدش زهرۀ ازهر
هزاران صورت رنگین نگاریده برو مانی
هزاران پیکر طبعی بر آورده از و آزر
بر آن هر صورتی رخشان ، زمشک لعلگون صدره
[...]
اگر بتگر چنو داند نگاریدن یکی پیکر
روا باشد اگر دعوی خلاقی کند بتگر
نه چون او پیکری آید نه حورالعین چنو زاید
نه گر باشد پری شاید چنو هرگز پری پیکر
بدو رخ چون شکفته گل بدو لب چون فشرده مل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.