رای خاقان معظم شهریار دادگر
در جهان از روشنایی هست خورشیدی دگر
زانکه چون خورشید روشن رای ملک آرای او
روشنایی گسترد بر شرق و غرب و بحر و بر
فخر بایدکرد توران را بهخاقانیکه هست
داوری خورشید رای و خسروی جمشیدفر
کهف امت شاه ترک و چین علاءالدین که او
سیرت و نام پیمبر دارد و عدل عمر
کس چنو خاقان ندیدست و نبیند در جهان
یک تن از راه شمار و صد تن از راه هنر
تاکه عدل او پناه ملک ترکستان شدست
ملک ترکستان همی از عدل او گیرد خطر
این خطر را گر کسی منکر شد و باور نداشت
رفت بر راه خطا و جان نهاد اندر خطر
زو خلیفت را امیدست و شریعت را نوید
زو ولایت را نظام است و رعیت را نظر
هست عهد و بیعت او پایدار و استوار
با معز دین و دنیا پادشاه دادگر
لاجرم زان پایداری هست بختش بهرهمند
لاجرم زان استواری هست ملکش بهرهور
حال او از حال خانان دگر نیکوترست
فال او از فال شاهان دگر فرخنده تر
گرچه موجودات عالم زیر وهم و فکر توست
وهم و فکرت هست زیر و دولت او بر زبر
ورچه دنیا از طریق آفرینش کامل است
باکمال همتش دنیا نماید مختصر
جای او در مشرق است و جاه او در مغرب است
جوش او در خاورست و جیش او در باختر
در هر آن بقعت که باد دولت او بگذرد
خاک بفزاید نبات و ابر بفزاید مطر
شادتر باشد رعیت چیرهتر باشد سپاه
بیشتر باشد بهایم زودتر بالد شجر
باز و کبک از امن او باشند در یک آشیان
گرگ و میش از عدل او باشند در یک آبخَور
مرد بازرگان بود ایمن ز دزد و راهزن
گر نهد بر سر به کوه و دشت و وادی طشت زر
آفتاب ار سنگ در معدنگهر سازد همی
زانکه او را در کلاه و در کمر باید گهر
آسمان خواهد که کوکبها فرستد پیش او
تا همه کوکب نشاند در کلاه و در کمر
جز بساط او نبوسد گر دهان یابد قضا
جز ثنای او نگوید گر زبان یابد قدر
بر امید عفو او آب از حجرگشت آشکار
وز نهیب خشم او آتش نهان شد در حجر
هست مادح را امید او ثوابی از بهشت
هست حاسد را نهیب او عذابی از سقر
جانها را با صور پیوسته دارد مهر او
کین او دارد گسسته جانها را از صور
با نبرد و دستبرد و حمله و دارات او
داستان رستم دستان همی دستان شُمَر
در بر خورشید رخشان کی پدید آید سُها
در بر دریای جوشان کی پدید آید شمر
تیر از مرغی است مرگ خصم در منقار او
نصرتش در چِنگل و فتح و ظفر در بال و پر
دیدهای مرغی کز او تن خستهگردد پیل مست
وز سر منقار او دل خسته گردد شیر نر
بارهٔ او کوه و صحرا را بپیماید چنانک
چرخگردان را بدان زودی نپیماید قمر
همسری جوید همی گاه دویدن با گمان
همبری جوید همیگاه رسیدن با بصر
هرکجا راند سپاه و هرکجا سازد وطن
پار او فتح است و سعد اندر سفر واندر حضر
چشمها در مشرق از احوال او شد پرعیان
گوشها در مغرب از اوصاف او شد پر خبر
شهر و یومکاشغر گشت پرزآشوب او
شد دل و مغز بداندیشان تهی از شور و شر
گاه کوشش آنچه اندرکاشغر بستد ز خان
گاه بخشش باز داد آخر به خان کاشغر
قبضهٔ شمشیر بر دستش گرفت از بسکه ریخت
از گلوی کافران تیرهدل خون جگر
از نم و آغاز خون بر کوه و بر صحرا گرفت
سنگ رنگ ارغوان و خاک رنگ معصفر
از سنان و تیر او شد در مصاف کارزار
پر دهان و چشم پشت کافر و روی سپر
حمله و پیکار او در رزمگه فرجام کار
گشت قانون فتوح و گشت تاریخ ظفر
ای خداوندی که از شاهان محمد نام توست
بود داود و سلیمان مر تو را جد و پدر
پایه و نام سه پیغمبر شما را حاصل است
وین بشارت جز شما هرگز که دیدهست از بشر
از ملوک باستان کس را نبود این اتفاق
اتفاقی کان سعادت را نشان است و اثر
رحمت مردم بود بر درگه تو سال و مه
موسم حج است بر درگاه تو گویی مگر
گه در ایوان تو از احرار باشد صد گروه
گه به درگاه تو از زوار باشد صد نفر
هر که بیند بزم تو گوید مگر روحالامین
جنهٔالفردوس را بر بزم تو بگشاد در
طول مدت یابد آن کز جاه تو یابد مدد
هُولِ مَحشر بیند آن کز کین تو سازد حشر
هر که دین دارد همی گوید دعا و شکر تو
از سحر تا وقت شام از شام تا وقت سحر
خاطر شاعر ز مدح تو غُرَر سازد چنانک
از سرشک ابر در دریا صدف سازد گهر
درج گردد بر گهر چون روشنی گیرد سرشک
مدح تو چون نظم گردد درج گردد پر غرر
بنده گر بینی بدان حضرت توانستی رسید
راه آن حضرت قلم کرد ار بپیمودی به سر
در دو خدمت عرضه کردست اعتقاد خویشتن
بندگی و چاکری را شرح داده سر به سر
اندر آن خدمت که بفرستاد بر دست شرف
واندرین خدمت که بفرستاد بر دست پسر
تا که در گیتی ز باد و آب و خاک و آتش است
هم نسیم و هم غبار و هم سرشک و هم شرر
گه ز تیغ آبدار آتش فشان بر دشمنان
گه به نعل بادپایان خاکساران را سپر
بر همه خانان مقدم باش در نیک اختری
تا جهان دارد محرم را مقدم بر صفر
عدلورز و عقلسنج و بندهدار و بدرهبار
نامْ جوی و کامْ ران و شادْ باش و نوشْ خور
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف عظمت و بزرگواری خاقان معظمی میپردازد که همچون خورشید در جهان درخشان است. او به خاطر حکمت و عدل او، توانا و بیهمتا در مدیریت و ریاست بر مردم توصیف میشود. خاقان بر ترکستان حکومت میکند و عدالت او موجب آرامش و امنیت در سرزمینش شده است. شاعر بر این نکته تأکید میکند که چنین پادشاهی دیده نشده است و بر جلال، وفاداری بینظیر او میبالد. همچنین، شاعر دعا میکند که خاقان، فرزندانی شایسته داشته باشد و در پیروزیهایش در جنگ و صلح به پیروزی برسد. او با اشاره به بزرگان تاریخ و دین، مقام خاقان را در مقایسه با آنان بالا میبرد و پیشگویی میکند که نام و یاد او همیشه در تاریخ باقی خواهد ماند.
هوش مصنوعی: دولت و نظر فرمانروا، در دنیا مانند نور خورشید است که درخشش و روشنی دیگری ندارد.
هوش مصنوعی: چرا که مانند خورشید، روشنایی و افکار او همواره درخشان است و نورش بر همه جا، چه در شرق و غرب و چه در دریا، پخش میشود.
هوش مصنوعی: توران باید به وجود خاقانی افتخار کند، زیرا او درخور داوری خورشید و حکمرانی جمشید است.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف شخصیتی بسیار بزرگ و محترم میپردازد که با ویژگیهای برجستهای چون عدالت و ویژگیهای نیکو مشابه پیامبران شناخته میشود. اشاره به اینکه او نماینده و پشتیبان امتهایی چون ترک و چین است، نشاندهنده عظمت و تأثیر او در میان اقوام مختلف است.
هوش مصنوعی: هیچکس مانند خاقان را ندیده است و نخواهد دید؛ در دنیا چون او یکی وجود ندارد، اگرچه از نظر عددی صد نفر از او ماهرتر میتوانند باشند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که عدالت او باعث امنیت کشور ترکستان شده است، خود ترکستان نیز از همین عدالت احساس خطر میکند.
هوش مصنوعی: اگر کسی خطری را انکار کند و به آن اعتنایی نداشته باشد، به مسیری نادرست میرود و جانش را در معرض خطر قرار میدهد.
هوش مصنوعی: از او خلیفهای امیدوار است و به شریعت مژده میدهد. از او نظام ولایت برقرار میشود و او به رعیت توجه دارد.
هوش مصنوعی: قرارداد و پیمان او مستحکم و پابرجا است و با پادشاهی که عدالت را در دین و دنیا برقرار میکند، ارتباطی دیرینه و مطمئن دارد.
هوش مصنوعی: بنابراین به دلیل ثبات و استواریاش، بخت او بهرهمند است و به خاطر استقامتش، سرزمین او نیز خوشبخت و آباد است.
هوش مصنوعی: وضعیت او از وضعیت دیگران بهتر است و سرنوشتش از سرنوشت شاهان نیز خوشبختتر است.
هوش مصنوعی: هرچند که موجودات جهان در خیال و اندیشه تو وجود دارند، اما خیال و اندیشه تو نیز تحت تأثیر قدرت او قرار دارد.
هوش مصنوعی: اگرچه دنیا به واسطه خلقتش کامل و بینقص است، اما با تمام تلاش و همت انسان، میتوان آن را به شکلی مختصر و خلاصه درآورد.
هوش مصنوعی: مکان او در شرق است و مقامش در غرب، نیرو و فعالیت او در سمت شرق و ضعف و ناامیدیاش در سمت غرب قرار دارد.
هوش مصنوعی: هر زمانی که نعمت و رحمت او به جایی برسد، زمین آنجا سرسبز و آباد میشود و باران بیشتری نیز میبارد.
هوش مصنوعی: هرچه مردم شادتر و راضیتر باشند، قدرت و استقامت ارتش نیز بیشتر خواهد بود. همچنین، در این شرایط، دامها سریعتر رشد میکنند و درختان بهتر شکوفا میشوند.
هوش مصنوعی: پرندگان و کبکان در کنار هم با آرامش و امنیت زندگی میکنند، و گرگ و میش نیز بهواسطهی انصاف و عدالت در یک منبع آب بهطور مسالمتآمیز کنار هم هستند.
هوش مصنوعی: مرد بازرگانی وجود داشت که از دزدان و راهزنان در امان بود، چون در سفرهایش به کوهها و دشتها و درهها، طشت طلا را بر سر میگذاشت.
هوش مصنوعی: اگر خورشید هم در دل سنگ گنجی پیدا کند، به این دلیل است که آن گنج باید در کلاه و کمربندش باشد.
هوش مصنوعی: آسمان میخواهد که ستارهها را به سمت خود بفرستد تا آنها را در کلاه و بر کمر خود قرار دهد.
هوش مصنوعی: به جز میکدهی محبوب، اگر تقدیر لب به سخن باز کند، جز از او نمیتواند سخن بگوید، حتی اگر زبان به حرکت درآید.
هوش مصنوعی: با امید به بخشش او، آب از دل سنگ بیرون آمد و از شدت خشم او، آتش در دل سنگ پنهان شد.
هوش مصنوعی: مداحان به بهشت امیدوارند و به همین دلیل به ستایش میپردازند، اما حسودان از عذاب و عواقب بد کارهایشان در آتش جهنم میترسند.
هوش مصنوعی: او عشقش را به طور مداوم با جانها در ارتباط دارد، زیرا این عشق باعث جدایی جانها از جسمها میشود.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف یک نبرد و جنگ اشاره دارد که در آن دلاوری و شجاعت به نمایش گذاشته میشود. همچنین به داستان رستم دستان، قهرمان اسطورهای ایران، اشاره میکند و به نوعی او را الگوی شجاعت و دلیری در این میدان نبرد میداند. در این متن، مفهوم قدرت و افتخار جنگجوئی نیز مورد توجه قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: چهرهی زیبا و درخشان مانند خورشید هرگز از دامن دریاهای پرخروش بیرون نمیآید.
هوش مصنوعی: مرگ دشمن به مانند تیرهایی است که از منقار یک پرنده پرتاب میشود. این پرنده در چنگال خود قدرت و پیروزی را به همراه دارد و با بال و پر خود میتواند به موفقیت دست یابد.
هوش مصنوعی: آیا تا به حال مرغی را دیدهای که چنان جاذبهای دارد که حتی یک فیل سرمستی را خسته کند؟ و یا اینکه با نوک خود قلب یک شیر نر را خسته و دلگیر کند؟
هوش مصنوعی: کسی که در پی برآورده کردن آرزوهایش است، میتواند کوهها و دشتها را به آسانی بپیماید، همانطور که ماه نمیتواند به سرعت دنیای دور خود بچرخد.
هوش مصنوعی: انسان همواره به دنبال یافتن همسری است تا با او مسیر زندگی را هموار کند. او در این جستجو گاهی بر اساس احساسات خود میدود و به دنبال رسیدن به هدفش میباشد.
هوش مصنوعی: هر جا که لشکری حرکت کند و در هر جایی که وطن ایجاد شود، همان منطقه به عنوان محل پیروزی و خوشبختی در سفر و در زندگی روزمره محسوب میشود.
هوش مصنوعی: چشمها در شرق از وضعیت او کاملاً آگاه شدند و گوشها در غرب از ویژگیهای او پر از اخبار شدند.
هوش مصنوعی: شهر کاشغر به هم ریخته و ناآرام شد و دل و ذهن بداندیشان از هیجان و نشاط خالی شد.
هوش مصنوعی: گاهی اوقات تلاش و کوششی که در کاشغر انجام میدهی، در نهایت به خانه و خانوادهات برمیگردد، زیرا بخشش و محبت در نهایت به آنها بازمیگردد.
هوش مصنوعی: به خاطر خونریزی فراوانی که از دل کافران خشمگین به زمین ریخته بود، او چنگش را روی دسته شمشیر محکم کرد.
هوش مصنوعی: باران و خون ابتدا بر کوهها و دشتها ریخته شد و سنگها به رنگ ارغوانی و خاک به رنگ زعفرانی درآمدند.
هوش مصنوعی: در یک میدان نبرد، تیر و نیزهی او باعث ترس و وحشت دشمنان شده بود، به طوری که آنها با چشم و دهان باز به عقب میرفتند و سپرشان را به عنوان پناهگاهی بین خود و او قرار میدادند.
هوش مصنوعی: نبرد و تلاش او در میدان جنگ به نتایج و قوانین پیروزی انجامید و تاریخ پیروزی را رقم زد.
هوش مصنوعی: ای خدایی که نام تو در میان پادشاهان، محمد است، داود و سلیمان نیز اجداد و پدران تو محسوب میشوند.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که ویژگیها و مقامهای سه پیامبر بزرگ الهی در وجود شما نمایان است و چنین خبری درباره شما، تا کنون از هیچ انسانی دیگر شنیده نشده است.
هوش مصنوعی: در زمانهای قدیم، کسی مانند این خوششانسی را نداشته که نشانهای از سعادت و خوشبختی باشد و به این ترتیب واقعیتی را نشان دهد که بتوان آن را به فال نیک گرفت.
هوش مصنوعی: محبت و رحمت مردم به درگاه تو همیشه جاری است، گویی هر سال و هر ماه، زمان مناسبی برای زیارت و حضور در مکان توست.
هوش مصنوعی: در برخی مواقع، در فضای تو افراد آزاد و بیبدیل دیده میشوند و در مواقع دیگر، تنها تعداد معدودی از زائران در کنار تو حضور دارند.
هوش مصنوعی: هرکسی که بزم تو را ببیند، میگوید آیا روحالامین (فرشتهای بزرگ و معزز) درهای بهشت را بر این جشن تو گشوده است؟
هوش مصنوعی: زمانی که فردی از مقام و منزلت تو بهرهمند شود، طولانیتر خواهد شد. در عوض، کسی که از دشمنی تو رنج میبرد، در روز قیامت عواقب این دشمنی را خواهد دید.
هوش مصنوعی: هر کسی که به دین و ایمان پایبند است، بهطور مداوم در حال دعا و سپاسگزاری از توست، از صبح تا شب و از شب تا صبح.
هوش مصنوعی: شاعر از زیبایی و ویژگیهای تو چنان inspir میگیرد که مانند باران، قطرات اشک از ابرها به دریا میافتند و مرواریدهایی را در صدفها به وجود میآورند.
هوش مصنوعی: اگر اشک شوق در مدح تو به مانند جواهر درخشان شود، آنگاه آن اشک به نظم و ترتیب درمیآید و چون مرواریدهای زیبا در کنار هم قرار میگیرند.
هوش مصنوعی: اگر بندهای را ببینی که به آن مقام و جایگاه رسیده، بدان که برای رسیدن به آن مقام، باید راهش را پیمود و سختیها را تحمل کرد، چرا که تنها با تلاش و جدیت میتوان به آن جا رسید.
هوش مصنوعی: او با تمام وجود به دو کار ایمان دارد: یکی بندگی و دیگری خدمتگزاری. این دو را به طور کامل و واضح توضیح داده است.
هوش مصنوعی: در این خدمت که به شرافت واگذار شد و در این کاری که به پسر سپرده شد، هر دو مسئولیت مهم و ارزشمندی هستند.
هوش مصنوعی: در جهان، از عناصر طبیعی مانند باد، آب، خاک و آتش، هم نسیم خنک وجود دارد و هم غباری که به دنبال آن میآید، همچنین اشک و شعله نیز در کنار این عناصر قابل مشاهدهاند.
هوش مصنوعی: گاهی با شمشیر تیز و آتشین خود به دشمنان حمله میکنم و گاهی هم مانند ابرهای پربار، از خاکساران حمایت میکنم و برای آنها سپر میسازم.
هوش مصنوعی: در هر جمع و محفل، باید از نظر کردار و رفتار، بهترین و نیکوترین باشی و در این میان، مهم است که شایستگی و احترام را حفظ کنی، زیرا در نگاه دیگران، محبوبیت و مقام تو از همه بالاتر است.
هوش مصنوعی: انسانی که عادل و خردمند باشد، به دیگران خدمت کند و ثروت خود را با بخشش و فراوانی همرا داشته باشد، باید به دنبال نام نیک و خوشبختی باشد و زندگیاش سرشار از شادی و خوشی باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عارضش را جامه پوشیدست نیکویی و فر
جامه ای کش ابره از مشکت وز آتش آستر
طرفه باشد مشک پیوسته بآتش ماه و سال
و آتشی کو مشک را هرگز نسوزد طرفه تر
چون تواند دل برون آمد ز بند حلقه هاش
[...]
بر گرفت از روی دریا ابر فروردین سفر
ز آسمان بر بوستان بارید مروارید تر
گه بروی بوستان اندر کشد پیروزه لوح
گه به روی آسمان اندر کشد سیمین سپر
هر زمانی بوستان را خلعتی پوشد جدا
[...]
اصل نفع و ضر و مایهٔ خوب و زشت و خیر و شر
نیست سوی مرد دانا در دو عالم جز بشر
اصل شر است این حشر کز بوالبشر زاد و فساد
جز فساد و شر هرگز کی بود کار حشر؟
خیر و شر آن جهان از بهر او شد ساخته
[...]
ابر سیمابی اگر سیماب ریزد بر کمر
دود سیماب از کمر ناگاه بنماید اثر
ور ز سرما آبدان قارورۀ شامی شدست
باز بگدازد همی قاروره را قاروره گر
ور سیاه و خشک شد بادام تر ، بیباک نیست
[...]
مابَقی فی النّاسِ حُرٌّ
لاٰوَلاٰفی الْجِنّ حُرٌّ
قَدْمَضیٰحُرُّ الْفَریَقیْنِ
فُحُلْو اُلْعَیْشِ مُرٌّ
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.