آن مشک تابدار چه چیز است بر قمر
وآن درّ آبدار چه چیز است در شکر
خواهی که هر چهار بدانی نگاه کن
در زلف و عارض و لب و دندان آن پسر
آن ترک حورپیکر و آن حور ماهروی
آن ماه سرو قامت و آن سرو سیمبر
چون ارغوانْشْ عارض و بر ارغوان شَبَه
چون پرنیانش سینه و در پرنیان حجر
زلفین برشکسته و رخسار او شکست
بازار مشک تَبَّت و دیبای شوشتر
آن مال بهتر است که با او بری به کار
وآن عمر بهترست که با او بری بسر
بگذشت با کمان و کمر پیش من ز دور
وز سرکشی نکرد به نزدیک من گذر
تا گوژ گشت پشتم و تا تنگ شد دلم
چون خانهٔ کمانش و چون حلقهٔ کمر
ای پیش گل ز مشک سپرکرده روز و شب
مشک تو گل سپر شد و عشق تو دل سپر
چندین چرا همی سپرد عشق تو دلم
چون من ز دست عشق تو بفکندهام سپر
هر روز در دو نرگس تو آب کمترست
هر روز در دو سنبل تو تاب بیشتر
بی آب نرگس تو و پرتاب سنبلت
پر آب و تاب کرد مرا دیده و جگر
تا مژده دادهای به وصالت مرا شبی
هر شب ندیم دولتم از شام تا سحر
فخر ملوک و وارث سلطان روزگار
بهرامشاه نایب شاهان نامور
شاهی کزوست دودهٔ محمود را شرف
شاهی کزوست دودهٔ مسعود را خطر
محمود دیگر است گه رادی و کرم
مسعود دیگرستگه مردی و هنر
از جد خویش وز پدر و جد جد خویش
میراث یافته است بزرگیّ و ارج و فرّ
در رحلتی که کرد همه خیر خیرت است
هرچند هست در دل او گونه گون فکر
رحلتکند هر آینه حاصل مراد مرد
آتش کند هر آینه صافی عیار زر
از بهر آنکه مرد شود در سفر تمام
آورد دولتش به سفر ناگه از حضر
عیسی، مسیح گشت چو راه سفر گرفت
موسی،کلیمگشت چو افتاد در سفر
اندر سفر بلند همی گردد آفتاب
واندر سفرکمال پذیرد همی قمر
عالی است پیش خسرو عالم مقام او
عالی بود مقام چو عالی بود گهر
حاضر دو شاهزاده و غایب دو پادشاه
شادند هر چهار به دیدار یکدگر
بهرامشاه پیش ملک سنجرست شاد
مسعود شاه پیش ملک شاه دادگر
اقبال شاه مشرق و رای وزیر شاه
او را به فتح راهنمای است و راهبر
آن نصرتی کند که یقین سازد از گمان
وین قوتی دهدکه عیان سازد از خبر
ضامن شدند هر دو که آرد به دست خویش
گنج و سپاه و مملکت و خانهٔ پدر
بر جویبار فتح ببالد چو راد سرو
در مرغزار ملک بغرد چو شیر نر
أَرجو که همچنین بود و بیش از این بود
تا ملک با خطر شود و خصم بیخطر
منصورگردد آنکه بر او هست مهربان
مقهورگردد آنکه بر او هست کینهور
چون فال خوب باشد ظاهر بود نشان
چون سال نیک باشد پیدا بود اثر
امروز از او رسید به زاولستان نفیر
فردا رسیده گیر به هندوستان نفر
چون شاه کامل است و ظفر را دلایل است
مقصود حاصل است و سخنگشت مختصر
ای در مصاف رزم تو را نصرت علی
ای در بساط عدل تورا سیرت عمر
هرچند عرش بر زبر آفریدههاست
زیرست عرش و دولت عالیت بر زبر
در بوستان دولت محمودیان تویی
فرُخ یکی نهال و مبارک یکی شجر
کزحشمت و جلال تو را هست بیخ وشاخ
وز نصرت و فتوح تورا هست برگ و بر
اندر ازل شرافت شخص شریف تو
ابلیس دیده بود به لوح اندرون مگر
رشک آمدش ز پایهٔ تو لاجرم نکرد
سجده زرشک چون تو بشر پیش بوالبشر
گر ابر همچو دست تو بارد گه بهار
گردد هوا ستوه ز بسیاری مطر
ور بحر با دل تو برابر شود بهجود
از قعر خویشتن به کران افگند گهر
سیمرغ از آن نیاید بیرون ز آشیان
کز باز توستکوفته بال و شکسته پر
شیر سپهر گر ز سنانت حذر کند
نشگفت از آنکه شیر زآتش کند حذر
گر امر نافذ تو شود همچو مرکبی
گامی نهد به خاور و گامی به باختر
در رزم و بزم و حبس تو پیدا شود همی
شرح قیامت و صفت جنت و سقر
ارواح نگسلد ز صور با سخای تو
با تیغ تو نیاید ارواح در صور
چون زیر و زر شود ز نهیب تو زار و زرد
گر خصم تو بود به مثل بور زال زر
چونانکه بردمید به اندیشهٔ خلیل
زآتش به فرّ دولت تو بردمد خضر
اندر هوای هاویه مانند زَمهَریر
از باد سرد دشمن تو بِفسُرَد شرر
گر شکل تیر خواهی و اندازهٔ کمان
بالای دوستان و قد دشمنان نگر
گویی که گاه دشمنی و گاه دوستی
کین تو شد کمانگر و مهر تو تیرگر
ای شاه بینظیر ضمیرم ز مدح توست
چون برج پر کواکب و چون دُرج پردُرر
نشگفت اگر به من نظر تو مبارک است
کز شاه بینظیر مبارک بود نظر
تاگاه خوف وگاه رجا باشد از قضا
تا گاه نفع وگاه ضرر باشد از قدر
زان باد بهر حاسد تو خوف بیرجا
زین باد قسم ناصح تو نفع بیضرر
بادت طراز سروری و روی سروران
بر آستین جامه و بر آستان در
اسب تو عِبْره کرده ز سیحون به روز رزم
وآن عبره گاه گشته ز تیغ تو بر عِبَر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و جذابیت یک جوان اشاره دارد که با ویژگیهای ظاهریاش همچون زلف، عارض، لب و دندان شناخته میشود. شاعر از عشق و دلبستگی خود به این جوان سخن میگوید و از اثرات این عشق بر روح و جان خود مینویسد. او به مقایسه قدرت و مقام شاهان میپردازد و از دو پادشاه به نامهای بهرامشاه و مسعود یاد میکند که هر کدام ویژگیهای خاصی دارند و در کنار یکدیگر شاد هستند. شاعر به قدرت و نصرت آنها اشاره میکند و امیدواری خود به پیروزی و فتح در میدان جنگ را بیان میکند. همچنین، او به عظمت شخصیتهای مختلف تاریخی مانند عیسی و موسی اشاره میکند و به این نکته اشاره دارد که در سفر و تلاش، کمال و روشنی به دست میآید. در کل، این شعر عاشقانه و تاریخی است که به ستایش جوانی زیبا و قدرت شاهان پرداخته و رابطه آنها با عشق و پیروزی را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: آن مشک خوشبو و زیبا که در کنار ماه قرار دارد، چه چیزی است و آن مروارید درخشان که در شکر موجود است، چه چیزی است؟
هوش مصنوعی: اگر میخواهی همه چیز را بشناسی، به زلفها، چهره، لبها و دندانهای آن پسر نگاه کن.
هوش مصنوعی: آن دختر زیبا و آن زن زیبای مانند حور، آن ماهی با قامت خوشتراش و آن سرو با تن زیبا.
هوش مصنوعی: وقتی که زیباییاش مانند رنگ ارغوان به چشم میآید و بر ارغوان میماند، سینهاش مانند پارچه نرم و لطیف پرنیان و درش هم مانند سنگی باعظمت است.
هوش مصنوعی: دو موهای خرمایی و چهرهی او همچون عطر خوشایند و پارچهای زیباست که در بازارها استفاده میشود.
هوش مصنوعی: مالی که با آن به کارهای مفید و تولیدی میپردازی، ارزش بیشتری دارد و عمری که در راه مفید و پرثمر سپری میشود، از عمری که بیهوده بگذرد، بهتر است.
هوش مصنوعی: با کمان و کمر از دور عبور کرد، اما به خاطر ناز و سرکشیاش، حتی نزدیک من هم نگذشت.
هوش مصنوعی: وقتی که پشتم به شکل کج درآمد و دلم به شدت تنگ شد، حالتی شبیه به کمان خانهاش پیدا کردم و مانند حلقهای که به دور کمر میپیچد.
هوش مصنوعی: ای گل که بوی مشک تو از روز و شب پخش میشود، عشق تو مانند سپر دل من را محافظت کرده است.
هوش مصنوعی: دلم پر از سوالات درباره عشق توست، چرا که من برای فرار از عشق تو تمام محافظتهایم را کنار گذاشتهام.
هوش مصنوعی: هر روز در چشمان تو زیبایی و جاذبهای کمتر میشود و در عوض، هر روز در دل گلهای خوشبو و زیبا تو شور و شوق بیشتری احساس میشود.
هوش مصنوعی: بدون آب، گل نرگس تو و پاشیدن عطر سنبلت، روح و جانم را پر از شوق و احساس کرد.
هوش مصنوعی: هر شبی که مژده وصالت را به من میدهی، از شام تا سپیدهدم، احساس خوشبختی میکنم.
هوش مصنوعی: این شعر به تمجید از شخصی به نام بهرامشاه اشاره دارد که نه تنها خود پادشاهی بزرگ است، بلکه نماینده و وارث سلطنتهای مشهور دیگر نیز به شمار میآید. او همچون مرواریدی در میان پادشاهان میدرخشد و افتخار و تابندگی خاصی دارد.
هوش مصنوعی: این مصرع اشاره دارد به ارزش و بزرگی دو نسل مختلف از شاهان. این دو نسل به نوعی میخواهند اهمیت و شرافت خود را در مقایسه با یکدیگر بیان کنند. در واقع، شاعر به تمایز میان دو دودمان و ویژگیهای خاص هر کدام میپردازد و نشان میدهد که هر کدام از این خانوادهها در تاریخ و سلطنت خود چه خطراتی و چه شرافتهایی را تجربه کردهاند.
هوش مصنوعی: محمود دیگر شخصیتی دارد، در حالی که رادی و کرم مسعود ویژگیهای متفاوتی دارند. همچنین، هر یک از این افراد میتوانند در مردی و هنر به نحو خاصی تجلی کنند.
هوش مصنوعی: او از نیاکان و پدرانش ارث برده است که بزرگ و با اعتبار و مقام شناخته شده است.
هوش مصنوعی: در سفر و دورانی که به آن میپردازی، همه چیز به نفع توست، هرچند در دل او افکار مختلف و گوناگونی وجود دارد.
هوش مصنوعی: هر لحظه ممکن است آنچه را که آرزوش را داریم، از دست بدهیم. مردی که در آتش مصیبت قرار دارد، در هر حال به دنبال پاکی و خلوص ارزشها و اهدافش است.
هوش مصنوعی: برای اینکه انسان در سفر به کمال برسد، ناگهان فرصتهایی که در زندگی عادی به دست آورده، به سفر میآید.
هوش مصنوعی: عیسی زمانی که سفر را آغاز کرد، به مقام مسیحی رسید و موسی نیز زمانی که به سفر رفت، به مقام کلیمی دست یافت.
هوش مصنوعی: خورشید در سفر طولانی خود در حال حرکت است و ماه نیز در مسیر خود به کمال و زیبایی میرسد.
هوش مصنوعی: مقام او در پیش پادشاه جهان بسیار بلند و رفیع است، زیرا هر چه در دنیا باارزش باشد مثل گوهر گرانبها، در مرتبه او قرار دارد.
هوش مصنوعی: دو شاهزاده که در حال حاضر حاضرند و دو پادشاه که غایب هستند، همگی به خاطر دیدار یکدیگر شاد و خوشحالند.
هوش مصنوعی: بهرامشاه در کنار ملک سنجر به سر میبرد و شاد مسعود شاه در حضور ملک شاه دادگر قرار دارد.
هوش مصنوعی: اقبال به معنای خوششانسی و کامیابی است و در اینجا به عنوان یک نیروی مثبت که به شاه مشرق کمک میکند، به کار رفته است. نظر وزیر شاه نیز در این میان نقش مهمی دارد، زیرا او با مشاورههایش راه را برای دستیابی به پیروزی هموار میسازد. در واقع، وزیر به شاه راهنمایی میکند تا به موفقیت دست یابد.
هوش مصنوعی: آن یاری و نصرتی که به انسان یقین میبخشد، از چیزهای مشکوک و گمانها فراتر میرود. همچنین، این قدرتی که به انسان میدهد، میتواند واقعیتها را به وضوح نشان دهد و از اطلاعات و خبرهای ناقص فراتر برود.
هوش مصنوعی: هر دو نفر ضمانت کردند که هر کدام با تلاش خود، ثروت، نیروی نظامی، کشور و خانهٔ پدر را به دست بیاورند.
هوش مصنوعی: در کنار جویبار، سروهای بلند با شکوه رشد میکنند و در دشت، شیر نر به صدای رعدآسا خود میبالد و قدرتش را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: امیدوارم که چنین باشد و حتی فراتر از آن، تا زمانی که ملک در خطر قرار گیرد و دشمن بینیاز از تهدید باشد.
هوش مصنوعی: کسی که مورد محبت و مهربانی قرار میگیرد، به مقام و حالت خوبی میرسد و برعکس، کسی که با کینه و دشمنی برخورد میکند، به زودی دچار مشکل و ناکامی خواهد شد.
هوش مصنوعی: اگر وضعیت خوب باشد، نشانههایش آشکار است و اگر سالی خوب باشد، تأثیراتش نیز واضح و مشهود خواهد بود.
هوش مصنوعی: امروز صدای او به زاولستان رسیده، فردا نوبت هندوستان است که نداش به گوش مردمش خواهد رسید.
هوش مصنوعی: زمانی که پادشاه کامل و موفق است و دلایل پیروزی وجود دارد، هدف دستیافتنی است و سخن به طور مختصر بیان میشود.
هوش مصنوعی: ای کاش در میدان جنگ یاری تو همانند یاری علی باشد و در عرصه عدالت، صفات تو شبیه به صفات عمر باشد.
هوش مصنوعی: هرچند که آسمان بر فراز موجودات قرار دارد، اما بر بالای آن، مقام و عظمت تو قرار دارد.
هوش مصنوعی: در باغ خوشبختی و prosperity محمودیان، تو مانند یک نهال خوشاقبال و مبارک به شمار میآیی.
هوش مصنوعی: به خاطر عظمت و شکوه تو، ریشه و پایهات محکم است و از کمک و پیروزیهای تو، شاخهها و برگهای زیادی به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: در ابتدا، ابلیس به شرافت و بزرگی شخصیت تو نگاه کرده بود و آن را در لوحی ثبت کرده بود، اما این موضوع را نمیتوان از یاد برد.
هوش مصنوعی: رشک از مقام و جایگاه تو به او دست داد، به همین خاطر به خاطر حسادتش که تو را میبیند، مثل انسانهای دیگر پیش از پدر بزرگ بشر سجده نکرد.
هوش مصنوعی: اگر ابر مانند دستان تو ببارد، بهار بر زمین خواهد آمد و هوا از شدت بارش باران خسته خواهد شد.
هوش مصنوعی: اگر دریا با دل تو برابر شود، از عمق وجودت به سبب سخاوت، گوهرهای ارزشمندی را به سطح میآورد.
هوش مصنوعی: پرندهای به اسم سیمرغ نمیتواند از آشیانهاش خارج شود، چون بالهایش شکسته و پرهایش آسیب دیده است. این به این معناست که او به واسطه مشکلات و موانع نمیتواند آزادانه پرواز کند.
هوش مصنوعی: اگر شیر آسمان از سن دیوانهای بترسد، تعجبی ندارد چون شیر از آتش نیز دوری میجوید.
هوش مصنوعی: اگر فرمان تو به اجرا درآید، مانند اسبی که گامی به سمت شرق و گامی به سمت غرب برمیدارد، حرکت خواهد کرد.
هوش مصنوعی: در جنگ و عیش و در زندان، وصف قیامت و بهشت و جهنم به وضوح آشکار میشود.
هوش مصنوعی: روحها با سخاوت تو از صور جدا نمیشوند و با تیغ تو نمیتوانند در صور حاضر شوند.
هوش مصنوعی: زمانی که دشمن تو به خاطر قدرت و زور تو بیرمق و رنگپریده میشود، اگر خصم تو به صورت یک جوان زرد و بیحال ظاهر شود، نشان از تأثیر تو در اوست.
هوش مصنوعی: همانطور که خلیل (ابراهیم) در فکر خود از آتش رهایی یافت، به همین شکل، خضر (نماد حیات و جاودانگی) از آتش خوشبختی و مقام تو نیز رهایی مییابد.
هوش مصنوعی: در هوای جهنم، مانند سرمای شدید و سختی که از باد سرد به انسان میوزد، آتش دوستیات میتواند خاموش شود.
هوش مصنوعی: اگر به دنبال زیبایی و جاذبه هستی، به ارتفاع دوستان و قامت دشمنان توجه کن.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که در برخی مواقع بین دوستانی هستی و در دیگر زمانها به دشمنی میپردازی؛ زیرا کارهای نیک تو برچسبی از محبت و کارهای نادرست تو برچسبی از کینه و دشمنی را به همراه دارد.
هوش مصنوعی: ای پادشاه بینظیر، روح من از ستایش تو سرشار است، مانند برجی که پر از ستارههاست و همچون دُرهایی در جواهری گرانبها.
هوش مصنوعی: اگر نظر تو به من مبارک باشد، جای تعجب نیست، زیرا که دیدار از شاهی بینظیر همیشه مبارک است.
هوش مصنوعی: گاهی انسان از سر آیندهای که در انتظارش است، ترس و نگرانی دارد و گاهی نیز امید به خوبیها را در دل میپروراند. این حالت ناشی از تقدیر و سرنوشت است؛ چرا که گاه بر او سود و منفعتی میرسد و گاه هم ضرر و زیان.
هوش مصنوعی: از آن بادی که به خاطر حسادت تو میوزد، نگران نباش، زیرا این باد همان ناصحی است که برای تو سودی بیزیان به همراه دارد.
هوش مصنوعی: بادت، نشانهی بزرگی و سلطنت توست و بر روی آستین جامهات، نشانهای از مقام والای تو و بر درگاه تو، نشانهای از احترام و ارادت دیگران به تو وجود دارد.
هوش مصنوعی: اسب تو در روز جنگ از رود سیحون عبور کرده و آن لحظه که از تیغ تو زخم خورده، به یادگار مانده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سروست و بت نگار من آن ماه جانور
ار سرو سنگ دل بود و بت حریر بر
باری ندانمت که چه خو داری ای پسر
تا نیستی مرا و ترا هیچ درد سر
همچون مه دو هفته برون آیی از وثاق
همچون مه گرفته درون آییم ز در
رغم مرا چو سرکه مکن چون بمن رسی
[...]
اخگر هم آتشست ولیکن نه چون چراغ
سوزن هم آهنست ولیکن نه چون تبر
کلکش چو مرغکیست دو دیده پر آب مشک
وز بهر خیر و شر زبانش دو شاخ وتر
آن سوسن سپید شکفته به باغ در
یک شاخ او ز سیم و دگر شاخ او ز زر
پیراهنیست گویی دیبا ز شوشتر
کز نیل ابره استش و از عاج آستر
تا بیشتر زند بدلم عشق نیشتر
باشد مرا بمهر بتان میل بیشتر
اندیشه یکی پسر اندر دلم فتاد
هرگز نیامده ببر من چنو پسر
تا عشق آن پسر بسرم بر نهاد رخ
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.