گنجور

 
 
 
عطار

دل رفت و ز آتش طرب دود ندید

جان شد ز جهان و از جهان سود ندید

چشمی که همه جهان بدان میدیدم

پر خون شد و روی هیچ بهبود ندید

اوحدالدین کرمانی

دل را طمع وصل تو می بود و ندید

جان در غم تو سوده شد و سود ندید

اندر طلب عشق تو ای جان و جهان

من پاک بسوختم کسی دود ندید

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه