داند دل تو راز من وزان تو من هم
چون آینه صاف است چه حاجت بسخن هم
عیب من مجنون مکن ار جامه زدم چاک
با جامه چکارست مرا بلکه کفن هم
از ما مرم ای آهوی مشکین که گذشتیم
از خلق جهان بهر تو و قید وطن هم
گر دست دعایی ز سر صدق بر آریم
شاید که توان دست تو بوسید و دهن هم
اهلی مشکن عهد و وفا گرچه که آنشوخ
از عهد فراغش بود از عهد شکن هم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به عشق و لذتهای زناشویی و زیبایی اشاره دارد. شاعر به ساقی و محبوب خود میگوید که باید شراب بنوشیم تا خداوند ما را ببخشد. او با اشاره به آب حیات، بیان میکند که اگر علاقه و عشق در کنار محبوب وجود نداشته باشد، هیچ چیز سرسبز و زنده نمیشود. همچنین درباره زیبایی محبوبش میگوید که باید چهرهای به زیبایی ماه و چشمانی سیاه داشته باشد. شاعر از درد دل مردم نیز سخن میگوید و تأکید میکند که دلهای پر درد باید فریاد بزنند. در انتها، به سردرگمی عشق و نرسیدن به معشوق اشاره میکند و سوالی درباره طاقت پذیرش وصلی که غیرممکن است، مطرح میکند.
هوش مصنوعی: دل تو از رازهای من باخبر است و من هم مانند آینهای صاف و واضح هستم. پس نیازی به گفتن نیست.
هوش مصنوعی: اگر من لباس خود را پاره کردهام و به دیوانگی معروف شدهام، تو نباید عیب من را بگیری. البته لباس چه اهمیتی دارد برای من، حتی کفن هم مهم نیست.
هوش مصنوعی: ای آهوی زیبا، ما از دنیای مردم عبور کردیم و وطن را رها کردیم فقط برای تو.
هوش مصنوعی: اگر با صدق و نیت خالص دست به دعا برداریم، شاید بتوانیم دست تو را ببوسیم و دهان نیز.
هوش مصنوعی: به عهد و وفا پایبند باش، هرچند که آن دلبر از پیمانش آزاد شده باشد، اما تو نباید وفای خود را بشکنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.