غرق خونم که ازین بحر کناری گیرم
سر بصحرا نهم و دامن خاری گیرم
چند باشند جوانان بکنار از من پیر
وقت آنست که من نیز کناری گیرم
بسکه در کنج غمم چهره خزانی شده است
شرم دارم که ره باغ و بهاری گیرم
مگسی بی پر و بالم چه پرم گرد همای
در خور بال و پر خویش شکاری گیرم
بیقرارم من از آن شمع چو پروانه ولی
تا نسوزم نگذارد که قراری گیرم
گر سگ خود شمرد آن بت ترسا بچه ام
کافرم گر دو جهان را بشماری گیرم
اهلی آن به که چو بلبل نکنم ناله عشق
چند خود را بزبان عاشق زاری گیرم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر عشق و حالاتی است که عاشق در مواجهه با درد و لذت تجربه میکند. شاعر میگوید که اگر دیگران از عشق او آسیب ببینند، او نیز با آنان همدردی میکند. شادی به او بیشتر میچسبد تا غم، و او از زندگی و خوشحالی زیادی مینوشد. با وجود دشواریهای زندگی، او به دنبال لذت و سرمستی است و دلش از غمهای دنیوی پاک شده است. شاعر به جنگ و رقابت با دیگران توجهی ندارد و خود را از آزار و آسیب دور میکند.
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به حالتی اشاره دارد که به شدت غمگین و افسرده است و احساس میکند در میان درد و رنج فرو رفته. او آرزو دارد که از این وضعیت دشوار خارج شود، به کویر برود و به جای آرامش، از خار و درد بیشتر ببیند. این نشاندهندهی تضاد بین آرزو و واقعیت تلخ زندگی است.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که وقتی جوانان دور و بر من هستند، حس میکنم که زمان برای من به پایان رسیده و اکنون وقت آن است که من هم کمی دورتر بروم و از جمع فاصله بگیرم.
هوش مصنوعی: چون به شدت در اندوه و غم خود غرق هستم، احساس شرمندگی میکنم که به سمت باغ و فصل بهار بروم و از این حال بیرون بیایم.
هوش مصنوعی: مگسی که نه بال و پر دارد، چه جایگاهی برای من دارد؟ من همانند یک پرنده بزرگ میخواهم شکار کنم که مناسب بال و پر خودم باشد.
هوش مصنوعی: من از آن شمع مانند پروانه بیقرارم، اما تا زمانی که نسوزم، اجازه نمیدهد که آرامشی پیدا کنم.
هوش مصنوعی: اگر آن بت ترسایان، مرا به مانند سگ خود بیند، من خود را کافر میدانم، حتی اگر همه جهان را هم بشمارید.
هوش مصنوعی: بهتر است خود را مانند بلبل غمگین نکنم و در مورد عشق ناله نزنم، بلکه باید احساسات عاشقانهام را به زبان آوردن تبدیل کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دارم آن سر که سر زلف نگاری گیرم
بر سر کوی دلارام قراری گیرم
خرقه بفروشم و دفتر گرو باده کنم
جام می نوشم و از روضه کناری گیرم
آستین بر همه افشانم و از جان و جهان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.