چو گفتم از کف من زلف را به تاب مکش
بخنده گفت کهه کوته کن و دراز مکش
سرم فدای تو باد ای طبیب بهر خدا
قدم ز پرسش بیمار خویش بازمکش
بدامن تو غبارم نمیرسد ای گل
تو دامن از من رسوا به احتراز مکش
بیا نظاره کن آن سرو ناز را ای دل
ز باغبان بتماشای سرو نازمکش
به خشم و ناز اگر یار سر کشد از تو
تو گر حریف نیازی سر از نیاز مکش
گرفت آتش آه تو در دلم اهلی
بسوختم دگر این آه جانگداز مکش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهٔ دل شکستگی و درد ناشی از عشق و فراق است. شاعر از حال زار عاشقانهای سخن میگوید که به شدت دچار حسرت و غم است. او مانند شعلهای از آتش، دچار درد و سوزش درونی است و میگوید که این حس نتوانسته از وجودش برود. همچنین به فقدان و جدایی اشاره میکند و اینکه هیچ طبیبی برای درمان درد او نیامده است. در انتها، شاعر به غیرت و عظمت عشق اشاره کرده و بیان میکند که عشق واقعی با وجود سختیها و دردها باقی میماند و از بین نمیرود.
هوش مصنوعی: وقتی گفتم که موهایش را از دستم نکش، با خنده گفت: "کوتاه بگو و آن را طولانی نکن."
هوش مصنوعی: سرم فدای تو باشد ای پزشک. برای خدا، دیگر از بیمار خود سوال نپرس و او را بیشتر نآزمای.
هوش مصنوعی: به تو نزدیک نمیشوم، ای گل؛ نگذار دامن من لکهدار شود. از من دوری نکن.
هوش مصنوعی: بیا و تماشا کن آن درخت زیبای قد بلند را، ای دل، که باغبان به تماشایش مشغول است.
هوش مصنوعی: اگر معشوق با خشم و ناز رفتار کند و تو در حال نیاز باشی، نبایستی از نیاز خود کوتاه بیایی یا طفره بروی.
هوش مصنوعی: آتش آه تو در دلم زبانه کشید و من به شدت سوختم. دیگر این آه جانگداز را از من نگیر.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دلا، دگر قدم از کوی دوست بازمکش
کنون که قبله گرفتی سر از نماز مکش
بر آستانهٔ معشوق اگر دهندت بار
طواف خانه کن و زحمت حجاز مکش
ز ناز کردن او ناله چیست؟ شرمت باد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.