هرکه شد سویش چو سایه در قفا میافتمش
تا مرا با خود برد در دست و پا میافتمش
زین هوس گر شب به سنگ از کوی خود راند سگان
شب سگش خیزد از جا من به جا میافتمش
بهر داد آیم به راه یار و چون پیدا شود
میگذارم داد و اول در دعا میافتمش
خون خورم شب دور از او چون مست خون خوردن شوم
میروم در پای دیوار سرا میافتمش
میکشم مانند اهلی زلف آن زنجیر موی
گرچه میدانم که در دام بلا میافتمش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد و غم ناشی از جدایی و فقدان صحبت میکند. او شیشهای را به تصویر میکشد که پر از غم است و میخواهد این غم را با اشکهایش تخلیه کند. سپس به سوزش پروانه اشاره میکند که از نزدیکی شمع است؛ او خود از دوری معشوقش میسوزد. شاعر همچنین به خطی اشاره میکند که بر دلش نشسته و این داغ همواره با اوست. با وجود شادیهای گاه به گاه، او نمیتواند شادی دو جهان را با غم مستمرش برابر بداند. در نهایت، او میگوید که هرچند انسانها از دنیا دل میبرند، اما فقط بوی دلخواه از آب و گل خود میشنوند.
هوش مصنوعی: هر کسی که به سوی او بروم مانند سایهای به دنبالش میروم و تا مرا با خود ببرند، در تلاش میافتم.
هوش مصنوعی: اگر در هنگام شب به خاطر هوس، سگان مرا از کوی خود برانند، من هم بیاختیار به آنجا میروم و از جا برمیخیزم.
هوش مصنوعی: برای رسیدن به محبوبم تلاش میکنم و وقتی او را بیابم، تمام خواستههایم را کنار میگذارم و ابتدا به دعا و نیایش مشغول میشوم.
هوش مصنوعی: در شبهایی که دور از معشوق هستم، چنان احساس عجز و ناامیدی میکنم که گویا به شدت مست شدهام. در این حال، به سمت دیوار میروم و همانجا به زمین میافتم.
هوش مصنوعی: من مانند یک حیوان اهلی، زلف آن را میکشم و به زنجیر موهایش دلبستگی پیدا میکنم، با اینکه میدانم در دام مشکلات و دردسرها گرفتار خواهم شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.