چون شیشه پرم از غم پیمان گسل خویش
بگذار که خالی کنم از گریه دل خویش
گر سوزش پروانه ز نزدیکی شمع است
من سوختم از دوری شمع چگل خویش
داغ سگ کویت همه را خط غلامی است
ما نیز نهادیم برین خط سجل خویش
حقا که برابر نکنم عیش دو عالم
با شادی گه گاه و غم متصل خویش
هرچند که اهلی ز جهان مهر گیاجست
بویی نشنیدست مگر ز آب و گل خویش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.