یار باید بر سر ما سایه گستر بودنش
هرکه شد خورشید باید ذره پرور بودنش
پیش ما سهل است چون فرهاد ترک جان ولی
حیف باشد خسرو خوبان ستمگر بودنش
ما بهمت چون سکندر دست شستیم از حیات
تا نباید آب خضر از ما مکدر بودنش
دست و پا نتوان زدن در بحر عشق از زیرکی
غرقه طوفان چه حاصل از شناور بودنش
در طریق عاشقی اهلی سر و سامان مجوی
هرکه این ره میرود باید قلندر بودنش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.