گریه خواهد ریخت خون من تو خود آسوده باش
خون این آلوده گو از دیده ها پالوده باش
از سگ خود عفو کن آلودگی وز در مران
ای همه پاکان سگ تو گو یکی آلوده باش
چون سرم معراج عزت یافت از فتراک تو
زیر پای تو سنت گو خاک تن فرسوده باش
ماه چون دید آن هلال ابرویت از شوق گفت
عمر من گر کم شود بر عمر او افزوده باش
پیش آن رخ وصف گل بیهوده است ای عندلیب
آخر ای بیهوده گو شرمنده زین بیهوده باش
ماه در بازار حسنش لب روی اندوه است
مشتری گو واقف ای قلب زر اندوه باش
دل بفکر آن دهان آسوده در کنج عدم
چون دلت آسوده شد اهلی ز غم آسوده باش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.