مرا بکوی تو شوق از در نیاز آورد
بیا که شوق تو ما را ز کعبه باز آورد
چو لاله داغ بخود سوختم ز کوره عشق
مرا غم تو درین کوره گداز آورد
غرور حسن مه و سرو ناز بشکستی
شکست هرکه به پیش تو کبر و ناز آورد
خیال قبله روی تو آسمان چون بست
فرشته را بهوای تو در نماز آورد
نیازمند توام از درم چه میرانی
بخود نیامدم اینجا مرا نیاز آورد
لطیفه دگرست این نه حسن ایخواجه
که روی خاطر محمود در ایاز آورد
نبست زخم دل از بهر دلخوشی اهلی
ز روی غیر، در دل بهم فراز آورد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جهان جوان شد و عمر دوباره باز آورد
بروی بهمن و اسفند در فراز آورد
رسید عید همایون و باد فروردین
دوباره شاخ سمن را باهتزاز آورد
عروس شاخ که او را شد است نامیه شوی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.