مپرس یوسف من کز تو گلرخان چونند
چو گل بریده کف از رشک و غرقه در خونند
فتاده سلسله مو بپای مهرویان
کنایتی است که بهر تو جمله مجنونند
از آن حساب نپرسند از شهیدانت
که گر حساب کنند از حساب بیرونند
بهانه جام شراب است ورنه سرمستان
خراب نرگس ساقی و لعل میگونند
غمین مبین دل ناشاد عاشقان اهلی
که محض دل خوشی اند آنزمان که محزونند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.