گنجور

 
اهلی شیرازی

صید یوسف صورتان دل از ره معنی کند

گرگ بیمعنی چه سگ باشد که این دعوی کند

آنچه بیند دیده مجنون نبیند چشم غیر

گرچه چشم ظالمی نظاره لیلی کند

فیض جانبخشی به فضل و نکته دانی کی بود؟

کی فسون سحر کار معجز عیسی کند

با چنین شکل و شمایل گر در آید از درم

دوزخ بیت الحزن را جنت اعلی کند

دم مزن اهلی که عشق آیین خاموشان بود

نیست عاشق آنکه او از دوست واویلا کند

 
 
 
جدول قرآن کریم
وفایی شوشتری

همچو احمد سیر در قوسین و اوادنی کند

کنج زندان را «فسبحان الذی اسری» کند

قامت موزون او سروی زباغ «فاستقم»

تا ابد نشو و نما در سایه اش طوبی کند

هرکجا او را، مکان آنجاست رشک لامکان

[...]

رهی معیری

بخت نافرجام اگر با عاشقان، با عاشقان یاری کند

یار عاشق سوز ما «ترک دلارایی کند»

چاره ساز اهل دل باشد می اندیشه سوز

کو قدح، کو قدح فارغم از رنج از رنج هشیاری کند

دام صیاد از چمن دلخواه تر باشد مرا، دلخواه تر باشد مرا

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه