هر شمع جمالی که بر افروخته باشد
پروانه او جان من سوخته باشد
چشم از تو که پوشد مگر آن طفل که چون زاد
از مادر ایام نظر دوخته باشد
خواهد به نثار قدمت دیده من ریخت
لعلی که بخون جگر اندوخته باشد
میخانه ما کعبه فیض است کز آنجا
صد تیره درون شمع دل افروخته باشد
در مهر و وفا حاجت آموختنش نیست
اهلی که وفا از ازل آموخته باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عیشم خوش از آن شعله افروخته باشد
نقلم دل ریش و جگر سوخته باشد
از محنت لب بستنم آن کس شود آگه
کز تیغ جفا چاک دلی دوخته باشد
در عرصه گلزار کند ناله ز تنگی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.