شد سگش یار رقیب و جور با خود میکند
با بدان هر کو نکویی میکند بد میکند
سرو من در باغ و نگشاید در من باغبان
باغبان هم ناز بر من زان سهیقد میکند
در بیابان عدم سر مینهم دیوانهوار
زلف چون زنجیر او بازم مقید میکند
می زدن کی از سفال آن سگ کو حد ماست
ما چه سگ باشیم او خود لطف بیحد میکند
سر بنه بر آستان او به امید قبول
گر قبولت میکند اهلی و گر رد میکند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هرکه بر منهاج عزمی رای مقصد میکند
عزم درگاه علاءالدین محمد میکند
آنکه در هیجا به مار مقرعه با خصم ملک
کار رمح خطی و تیغ ممهد میکند
نام میمونش که بر چهر قمر منقوش باد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.