هیچ لب تشنه به میخانه سری بر نکند
گر لبی از کرم پیر مغان تر نکند
توسن ناز مکن زین پی گلگشت چمن
تا صبا خاک ره از دست تو بر سر نکند
نکند نرگس خونخوار تو ساغر گیری
تا کسی خون دل از دیده بساغر نکند
وعده کام مکن از دهن خویش بکس
کاین سخن یکسر مو کس ز تو باور نکند
ملکت عشق کلیدش بکف فرهادست
خسرو این ملک بشمشیر مسخر نکند
هجر و وصل و غم و شادی همه از دوست خوشست
عاشق آن به که بخود هیچ مقرر نکند
اهلی از ساقی دوران طمع صاف مکن
تا دل صافیت از درد مکدر نکند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به موضوعاتی چون عشق، انتظار و درد ناشی از آن پرداخته است. شاعر بیان میکند که هیچ کسی به میخانه (محل عشق و شادی) نمیرود مگر اینکه محبت و مهربانی را احساس کند. همچنین از معشوق خواسته میشود که از زیباییهای خود سو استفاده نکند و به دیگران صدمه نزند. شاعر به این نکته اشاره میکند که عشق به اندازهای شیرین و شیرین است که هیچ کس نباید از آن ناامید شود. در نهایت، او به این نتیجه میرسد که عشق و احساسات متفاوتی مثل غم و شادی همگی از دوست نشأت میگیرند و عاشق باید خود را از قید و شرطها آزاد کند.
هوش مصنوعی: هیچ کسی که تشنه است، به میخانه نمیرود مگر اینکه از مهربانی پیر مغان (پیر میخانه) چیزی به او بدهند.
هوش مصنوعی: اسب زیبای من، لطفاً در این میدان خوشگذرانی نکن. تا آن زمان که نسیم صبحگاهی خاک مسیر تو را بر سر نریزد.
هوش مصنوعی: نکند گل نرگس زیبا و خطرناک تو شرابخواری را شروع کند، تا اینکه کسی نتواند اشک غم خود را در آن بریزد.
هوش مصنوعی: در این شعر به این موضوع اشاره شده است که هیچکس به وعدههایی که از دهان تو خارج میشود، اعتماد نخواهد کرد. این به این معناست که باید مراقب باشی آنچه میگویی و وعده میدهی، زیرا مردم معمولاً به حرفهای بیاساس اطمینان نمیکنند.
هوش مصنوعی: عشق یک گنجینهای است که فرهاد با دستان خود آن را به دست میآورد، اما خسرو نمیتواند با شمشیر این گنجینه را تسخیر کند.
هوش مصنوعی: هر نوع دوری و نزدیکی، اندوه و شادی، همه چیز از دوست زیباست. عاشق بهتر است که هیچ چیز را برای خود ثابت و مشخص نکند.
هوش مصنوعی: از ساقی دوری کن و اجازه نده که آرزوها و آرمانهایت تو را به درد و رنج دچار کند. این کار باعث میشود که دل پاک و بیآلایش تو دچار اندوه نشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آنچ روی تو کند نور رخ خور نکند
و آنچ عشق تو کند شورش محشر نکند
هر کی بیند رخ تو جانب گلشن نرود
هر کی داند لب تو قصه ساغر نکند
چون رسد طره تو مشک دگر دم نزند
[...]
طبع دانا الم دهر مکدر نکند
گرد بر روی گهر آن همه لنگر نکند
به خیالی نتوان غرهٔ تحقیق شدن
گر همه حسن دمد آینه باور نکند
میدهد عاقبت کار حسد سینه به زخم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.