عاشق آشفته دل از طعنه خامی نشود
دامن پاک کس آلوده بجامی نشود
می خور و سبحه و سجاده صد پاره بهل
مزغ زیرک ز پی دانه بدامی نشود
پیش مرغ دل ما کعبه و بتخانه یکیست
طایر سدره مقیم لب بامی نشود
صد ملامت ز بتان بینم و اینطایفه را
کم به بینم که مرا ذوق سلامی نشود
سوخت پروانه و شمع از رخ او یاد نکرد
هیچکس سوخته در آتش خامی نشود
عشق از خواجگی و بندگی آزاد بود
ورنه محمود گرفتار غلامی نشود
هرکه رفتار بتان دید چو اهلی عجبست
که سرش خاک ره کبک خرامی نشود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.