گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
اهلی شیرازی

دیده هر که از هوس سوی تو سیمتن بود

غرقه بخون دل شود گر همه چشم من بود

آه که گیردم نفس راه گلو ز بخت بد

در نفسی که بامنش یار سر سخن بود

می بدهم که بیخودی می نهلد که چون منی

خون خورد و لب تواش پیش لب و دهن بود

گر بگشایی ام کفن لاله صفت ز بعد مرگ

زآتش داغ غم دلم سوخته در کفن بود

مردم روزگار را ماتم اگر ز مردن است

اهلی نا امید را ماتم زیستن بود