دنیا همه هیچ است و وفا هیچ ندارد
بر هیچ منه دل که بقا هیچ ندارد
ساقی می نوشین منه از دست که دوران
در جام بجز زهر بلا هیچ ندارد
خورشید من از لطف سراسر همه مهر است
با من بجز از جور و جفا هیچ ندارد
بی شمع رخش نیست صفا خانه دل را
گر کعبه بود هم که صفا هیچ ندارد
بحر کرم است آب حیات دهنش لیک
آن بحر کرم بخش گدا هیچ ندارد
آراسته شد از خط سبزش چمن حسن
بی سبزه چمن نشو و نما هیچ ندارد
اهلی است گدای تو از آن زدبدعاست
در دست گدا غیر دعا هیچ ندارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
طفل است وغم ناله ما هیچ ندارد
این غنچه سر وبرگ صبا هیچ ندارد
پیداست ز هر قطره شبنم که درین باغ
عشقی که هوایی است بقا هیچ ندارد
گفتم به تهیدستی امید ببخشای
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.