نسیم گل دگران را دماغ تازه کند
مرا چو مرغ چمن درد و داغ تازه کند
چو لاله دامن صحرا گرفته ام بی دوست
که داغ حسرت من گشت باغ تازه کند
فراغت همه کس درد دل برد اما
مراست درددلی کش فراغ تازه کند
تنم شوق همچون چراغ سوزد اشک
چه روغنی است که سوز چراغ تازه کند
دماغ اهلی مسکین بسوزد آتش غم
ببخش جرعه خود تا دماغ تازه کند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.