اگر از غم تو صد جان به یکی نفس برآید
نفسی نه از دهانت بمراد کس برآید
توبکاکل پریشان نرسی ز هیچ راهی
که هزار دود آهت نه پیش و پس برآید
بتو حال من که گوید؟ که بحضرت سلیمان
که دهد مجال کانجا سخن مگس برآید
قفس تن من از بس که بمرغ جان بود تنگ
بپرد هزار فرسخ گر ازین قفس برآید
هوس وصال دارم اگرم کشی چه باک است
چه غم از هلاک باشد اگر این هوس برآید
تو گرم نه دل خراشی نکنم فغان و ناله
به خراش زخمی افغان زدل جرس برآید
ببلند همتی جو بر شاخ وصل اهلی
که مراد از آن سهی قد نه بدسترس برآید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.