گنجور

 
اهلی شیرازی

من که بیهوشم از او مست شرابم می‌کنید

می‌کنید از لب او یاد و خرابم می‌کنید

یاد او در سر من بیشترم می‌سوزد

سوختم آخر از این بیش کبابم می‌کنید

باری از یاری غیرش به من ای هم‌نفسان

می‌دهید آگهی و دیده پرآبم می‌کنید

چند سوزد جگرم یاد بهشتی‌صفتی

دوزخی دارم از این بیش عذابم می‌کنید

به خیال رخ آن شوخ چو اهلی امشب

دیده خوابم نفسی پشت ز خوابم می‌کنید