باز از فریب وعده دلم را شکیب داد
صد بارش آزمودم و بازم فریب داد
زیب جمال او نه که مشاطه داده است
خورشید را که زینت و آیین و زیب داد؟
در رشک آن سرم که بفتراک خویش بست
کو را هزار بوسه به ران و رکیب داد
بخت از لبش دهد همه را بیحساب بخش
مارا که نیست وعده بروز حسیب داد
شادم بوصل و هجر که کشتی بخت هم
در موج عشق تن بفراز و نشیب داد
من خود سگ که ام که بر آن کوی بگذرم
جایی که شیر را سگ کویش نهیب داد
از خنده گر نداد شکیب دل آن پری
اهلی ز گریه داد دل آن ناشکیب داد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.