روزی که ماه ابروی آن شوخ کم نمود
روزی بما گذشت که صد سال غم نمود
در سینه تخم مهر چه حاصل دهد که بخت
از زخم ناخنم همه داس ستم نمود
جان بخشدت سگم چو قدم بر سرم نهد
مارا سگ تو هم قدم و هم کرم نمود
تا یافتیم پایه معراج نیستی
راه هزار ساله بما یک قدم نمود
عشق تو بسته بود ره از شش جهت بخلق
هجرت دلیل ما شد و راه عدم نمود
گر راه کعبه بر دگران میزند صنم
اهلی دلش بکعبه دل آن صنم نمود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.